مرثيه سيدالشهدا عليه السلام_گودال

               داد و بيداد...

نرفته از نظرم ذوالجناح بر ميگشت

كه رفته رفته صدايت ضعيف تر ميگشت

 

ز بس كه بر بدنت زخم هاي كاري بود

كه زخم ِ تازه اگر بود بي اثر ميگشت

 

در ازدحام حرامي و نيزه هايِ بلند

شكافِ زخم ِ تنت باز و بازتر ميگشت

 

ميان حلقه ي نامحرمان خودم ديدم

كه شمر با سرت از قتلگاه بر ميگشت

 

غروب بود و ربابَت ميانِ آتش و دود

هنوز بين ِ مزاري پي ِ پسر ميگشت

(شاعرش را نميشناسم)

اربعين_مرثيه حضرت زينب كبري(س)

از امام زمان(ع)معذرت خواهي ميكنم بابت اين شعر


      امان از دل زينب(س)

هر طور بود آمدم اینجا گمان نبود

اصلاً اُمیدِ آمدنِ کاروان نبود

من زینبم نه زینب وقت وِداعمان

زینب به زیر جامه اش این داستان نبود

من زینبم نه زینب تا عصر یازده

موی سپید و این همه قَدِ کمان نبود

آسان نبود رفتن ما تا به کوفه، شام

گاهی میان قافله یک لقمه نان نبود

آسان نبود رفتن ما با حرامیان

پرده نداشت محمل ما، شأنمان نبود

آسان نبود آمدن ما از این مسیر

غیر ِ سرت به رویِ سرم سایبان نبود

این قافله که خانم قامت کمان نداشت

دارایِ دختری شده لکنت زبان نبود

تعداد ما کم است نپرس از دلیل آن

با نازدانه ات احدی مهربان نبود


رفتی و بردی اصغر و حتی برای من

نگذاشتی رقیه يِ خود را برای من


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

گودال

                يا عطشان

تو نيزه ميخوري تن من درد ميكشد

تو تشنه اي و من جگرم داد ميزند

هر وقت به قتلگاه تو نزديك ميشوم

اين شمر بد دهن به سرم داد ميزند

(شاعرش را نميشناسم)

اين روضه در حال و هواي عاشورايي خوانده و حق روضه ادا شود در غير اينصورت مديون هستيد

مرثيه سيدالشهدا(ع)

               سالار زينب (س)

تورا زدند نگفتم كه خواهري سخت است

مرا زدند تو گفتي برادري سخت است


چگونه شمر سرت را شكست من ديدم

به رويِ سينه يِ پاكت نشست من ديدم


هر آنچه داد زدم كه نبر رسيدم من

به خنده داد جوابم دگر بريدم من


هنوز در تهِ گودال تار ِ گيسو هست

هنوز نيزه شكسته ميان پهلو هست


همين كه پيكر تو مورد تهاجم شد

ز دست و پا زدنت دست و پايِ من گم شد


مرا به حرمله يا شمر يا سنان نسپار

مرا به خاطر مادر به ساربان نسپار

(هاني امير فرجي)

گودال

           يا سيدنالغريب

هر نی فغان نای تو را در می آورد

آوای ربنای تو را در می آورد

 

با اینکه زنده ای! چه حریصانه نیزه دار

دارد لباس های تو را در می آورد


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب......

ادامه نوشته

گودال

                 سالار زينب (س)

ای لاله، پیش مرگ چمن می شوی چرا !؟

راضی به حُکم چیده شدن می شوی چرا !؟

 

این چشم خیس و چادرخاکی ِ من که هست...

آشفته حال ِغسل وکفن می شوی چرا !؟


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب......

ادامه نوشته

گودال

          يا مظلوم

می دود سمت دشتِ لب تشنه

بانویی از تبار دریاها

دست ها را گرفته روی سر

می رود تلِّ خاک را بالا


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

گودال

          سيدنالغريب

بي هوا نيزه اي به پهلو خورد

نفسش رفت و برنگشت اي واي

جلويِ خواهرش چهل تا نعل

از تن شاه ميگذشت اي واي

(هاني امير فرجي)

با تشكر فراوان از برادر عزيزم جناب آقاي"حامد جولازاده"

گودال

      سالار زينب (س)

اي كه شيب الخضيب افتادي

اي كه خد التريب افتادي

خواهرت زودتر بميرد كاش

تا نبيند غريب افتادي

(حامد جولازاده)

گودال

دوستان اگر اين شعر رو به صورت كامل داريد دريغ نكنيد

 

            يا سيدنالغريب

بر نيزه تكيه داد و سرش را بلند كرد    

زحمت كشيد و پلك ترش را بلند كرد

جبريل را تشر زد و فرمود جمع كن    

او هم ادب نمود و پرش را بلند كرد

از لايِ دست و پاي خلايق نگاه كرد     

 تا تل زينبيه سرش را بلند كرد

گفتا حسين هست، نفس ميكشد هنوز      

تيغ ِ دو پهلوي پدرش را بلند كرد

 

بر زانو ايستاد و سپس خورد بر زمين      

جانِ جهان به نيمه نفس خورد بر زمين...


(شاعرش را نميشناسم)

گودال

           يا مظلوم

جاي گريه حسين ميبيني

خون به چشمان خواهرت جاريست

وقت مغرب رسيده از گودال

همه رفتند شمر ول كن نيست


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

گودال

        سالار زينب (س)

يكي با نيزه اش از پشت ميزد

يكي با چكمه و با مُشت ميزد

خودم ديدم سنانِ دائمُ الخَمر

حسينم را به قصد كشت ميزد

(رضا قرباني)

*با تشكر از نظر لطف برادران بزرگوارم عليرضا خاكساري و محمد هاشم مصطفوي

گودال

      يا سيدنالغريب 

ظاهراً جد اطهرش هم بود

پدرش بود مادرش هم بود

 

وقتی افتاد روی گونه ي راست

بین مقتل برادرش هم بود


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

گودال

     لايوم كيومك يا اباعبدالله

لشگر آن دم كه بر سرش ميريخت

همه اعضاي پيكرش ميريخت

 

سنگ از بس به صورتش ميخورد

لب و دندان اطهرش ميريخت


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

گودال

             سالار زينب (س)

مانند مادرم چقدر ميخورم زمين

تو خورده اي زمين ، من اگرميخورم زمين

 

تو بي كسم شدي و منم بي كست شدم

از تل تورا نديدم و دلواپست شدم

 

مانند دختران تو طاقت نداشتم

گفتي نيا به جان تو طاقت نداشتم

 

بي سر نباش و بي سروسامان نكن مرا

حالا كه آمدم تو پشيمان نكن مرا

 

با ديدن تو چنگ به مويم زدم حسين

بالا سر ِ تو كاش نمي آمدم حسين

 

پنجاه سال خواهري ام را چه ميكني؟

احساس هاي مادري ام را چه ميكني؟

 

وقتي كه پيكر تو زمين گير ِ نيزه هاست

زينب تمام زندگي اش زير ِ نيزه هاست

 

خواهر بميرد آه دگر دست و پا نزن

تنگ است جات مادرمان را صدا نزن

(شاعرش را نميشناسم)

با تشكر از سرور گرامي جناب آقاي"مهدي بوربوري"

گودال

          سالار زينب (س)

دارد سر از تن تو جدا ميكند چرا؟

از پشت گردنِ تو جدا ميكند چرا؟

 

چيزي نمانده پس به عقيله نگاه كن

تا آخرين نفس به عقيله نگاه كن

 

تكليف من پس از تو نگفتي چه ميشود؟

با سر اگر ز نيزه بيفتي چه ميشود؟

 

بگذار من كتك بخورم تو نفس بگير

تاوان هرچه موي سپيد است پس بگير

 

بگذار من كتك بخورم گريه كن حسين

از تو چگونه دل ببُرم گريه كن حسين

 

بگذار من كتك بخورم تو بلند شو

مثل لبت ترك بخورم تو بلند شو

 

آتش گرفت خيمه به جايي رسيد كار

سجاد ناله كرد عليكُنَّ بالفرار

(شاعرش را نميشناسم)

با تشكر فراوان از سرور گرامي جناب آقاي"مهدي بوربوري"

مرثيه سيدالشهدا (ع)

               يا مظلوم

خورشیدی و جبریل کند نوکریت را

سخت است ببینم غم بی یاوریت را

 

در عرش ملائک همگی جامه دریدند

بردند چو عمامه يِ پیغمبریت را

 

ای قاری من صوت تو تغییر نموده

این نیزه گرفته نفس حیدریت را

 

از سنگ زنان من گله مندم که برادر

آشفته نمودند رخ مادریت را

 

نابود شود عالم اگر مُطَلِع گردد

یک ذره از آن داغ علی اکبریت را

 

با دست گرفتم جلوی چشم رقیه

بر نیزه نبیند سر خاکستریت را

(امير كرمي)

با تشكر از وبلاگ وزين"هيئت فدائيان حسين ابن علي(ع)"

مرثيه حضرت زينب (س)

              امان از دل زينب(س)

از تماس تازيانه هر تني آزرده بود

صحنه را عباس اگر ميديد بي شك مرده بود

 

تا غروبِ روز عاشورا خدا خود شاهد است

عمه ي سادات را كوچك كسي نشمرده بود

 

از همان ساعت كه سقا رفت سمت علقمه

حالِ زينب مثل زن هاي برادر مُرده بود

 

خواست در آغوش ِ خود گيرد حسينش را نشد

بس كه تير و نيزه بر جسم حسينش خورده بود

 

فكر ميكردند نفرين كرده در حالي كه او

دستهايش را براي شكر بالا برده بود

(كاظم بهمني)

با تشكر فراوان از برادر بزرگوارم جناب آقاي"محمد قديمي"

گودال

          سالار زينب(س)

آخر نشد كه عقده از اين دل درآورم

موي تورا ز پنجه ي قاتل درآورم

گفتم كه نيزه را ز مقابل در آورم

جسم تورا ز چنگ اراذل درآورم

 

گودال تنگ و پيكر تو ريز ريز شد

با يك لباس چكمه ي قاتل تميز شد

 

هركس دويد گوشه ي گودال برنگشت

پيراهن از كشاكش جنجال برنگشت

در زير نعل ها تن پامال برنگشت

چشم كسي ز غارت خلخال برنگشت

 

خنجر را كشيد و زني التماس كرد

يك زن به مرد بد دهني التماس كرد

(شاعرش را نميشناسم)

اين روضه در حال و هواي عاشورايي خوانده و حق روضه ادا شود.در غير اينصورت مديون هستيد

مرثيه سيدالشهدا (ع)

            يا عطشان

گلهايِ خدا ز تشنگي پژمردند

اي خاكِ تمام كربلا بر سر آب

(شاعرش را نميشناسم)

گودال

           يا سيدنالغريب

نه پيرُهن نه زره نه عبا نه عمامه

حسين ِ من چقدر نامرتبت كردند

(شاعرش را نميشناسم)

با تشكر فراوان از سرور گرامي جناب آقاي"ميثم ملكي"

گودال

         يا عطشان

آنقدر تشنه بود لبهايش

دستِ آخر به شمر هم رو زد

نفسش را عجيب بند آورد

نيزه اي كه سنان به پهلو زد

(شاعرش را نميشناسم)

مرثيه سيدالشهدا (ع)

    صل الله عليك يا سيدنالمظلوم

گوئيا روز نخست جاي اذان در گوشم

روضه يِ باز ِ حسين بن علي ميخواندند

(عليرضا خاكساري)

گودال

    سالار زينب(س)

سر ِعمامه و عبايت نَه

بود دعوا براي پيرُهنت

دستهايم بريد وقتيكه

تيغ را ميكشيدم از بدنت

****            

كربلايت چه كرده ميبيني؟؟؟

كه به پيشاني ام پُر از چين است

بعد از اين گريه اي نميشنوم

گوشم از تازيانه سنگين است

(حسن لطفي)

خواهشاً اين روضه در حال و هواي عاشورايي خوانده و حق روضه ادا شود.در غير اينصورت مديون هستيد

مرثيه سيدالشهدا (ع)

                  يا مظلوم

عارضون صفحه ي انجيل خداوند ودود

نيزه باشينده باشوندا اوخيور سوره ي هود

ديه سن نيزه اياقينده دوروب قوم يهود

نيزه دن ايلموسن منله اوغول گفت و شنود

دارين اوستونده باخوللار هامي عيسايه اوقول

(صابر)

با تشكر از برادر عزيزم جناب آقاي"امير بزازي"

مرثيه حضرت زينب (س)

   يا زينب كبري(س)

نكند كوفه تو را پير كند

زير ِ پا چادر ِتو گير كند

 

نكند خنده به غمهات كنند

سر ِ بازار تماشات كنند

 

نذر كردم كه نريزد پَر ِ تو

دست گردان نشود معجر ِتو

(علي اكبر لطيفيان)

مرثيه امام صادق (ع)

           يا امام صادق(ع)

اين غُصه را به نام مدينه سند زدند

بر آه آهِ خستگي اش دستِ رد زدند

در كوچه ها چقدر به آقا لگد زدند

ميگفت نام فاطمه و حرف بد زدند

 

از بس دويده خميده شده،بي رمق شده

اين پير ِمردِ غمزده خيس ِ عرق شده


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مرثيه امام صادق (ع)

             يا امام صادق(ع)

حتي در آن لحظه كه جسمش نيمه جان است

آقا به فكر ساعت و وقت اذان است

 

او سنگِ مارا نيمه شب بر سينه ميزد

آقاي ما از بس كه خوب و مهربان است


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مرثيه امام صادق (ع)

          يا امام صادق(ع)

زآتش دلِ من صحبتي نكن نامرد

سكوت سبز مرا غيرتي نكن نامرد

بزن تمام تنم را كبود كن اما

به نام فاطمه بي حرمتي نكن نامرد

(شاعرش را نميشناسم)

مرثيه امام صادق (ع)

          يا امام صادق(ع) 

دارم براي رنگِ تنت گريه ميكنم

پايِ نفس نفس زدنت گريه ميكنم

 

باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟

يا بردن تو بردنِ با احترام بود؟

 

باور كنيم شأن تورا رَد نكرده است؟

اين بد دهانِ شهر به تو بد نكرده است؟

 

گرد و غبار، روي تو اي يار ريختند

روي سر ِتو از در و ديوار ريختند

 

هرچند بين كوچه تنت را كشيد و بُرد

دستِ كسي به رويِ زن و بچه ات نخورد

 

باران تير و نيزه نصيب تنت نشد

دست كسي مزاحم پيراهنت نشد

 

اين سينه ات مكان نشست كسي نشد

ديگر سر تو دست به دست كسي نشد

(علي اكبر لطيفيان)