يا حضرت اُمّ البنين(س)
گفتم ام
البنين، دلم پا شد
گره هايي كه
داشتم وا شد
مادر آب را
صدا زدم و ...
خشكسالم شبيه
دريا شد
سوره ي حمد
نذر او كرديم
گم شده
داشتيم و پيدا شد
با ادب بود و
روي دامانش
تا گل
نازدانه اي جا شد
...به مدينه
نگفت مادر شد
گفت، مولاي
شهر بابا شد
با كنيزيّ
خانواده ي عشق
در دو عالم
عزيز زهرا شد
خادمي كرد تا
كه عباسش
از ازل تا
هميشه آقا شد
همه ي بچه
هاش عيسايند
گرچه عباس او
مسيحا شد
آن قَدَر خرج
گريه شد افتاد
آن قَدَر خرج
گريه شد تا شد
تا قيامت به
احترام حسين
ذكر لبهاش واحسينا
شد
گفت - گفتند
روز عاشورا
در غروبي كه
خيمه غوغا شد
بيت تقسيم
آبروي حرم
مشك بي آب -
سهم سقّا شد
كاش دست عمود
نخلستان
سدّ راهش نمي
شد امّا شد
گفت - گفتند
بعد آني كه
عليِ اكبر
ارباًاربا شد
قد سقّا شبيه
قاسم شد
قدّ قاسم
شبيه سقّا شد
گفت - گفتند
بر سر نيزه
سر عبّاس من
تماشا شد
بسته بودند
اگر نمي افتاد
بسته بودند
اگر به ني جا شد
خوب شد همره
حسين نرفت
در مسيري كه
سر به ني ها شد
خوب شد مجلس
شراب نرفت
در همان جا
كه جشن برپا شد
(علي اكبر لطيفيان)
******************
يا اُمّ العباس (س)
روضه هایی
عجیب میخواند
از شب و روز
کربلای حسین
با خجالت به
زینبش میگفت:
پسرانم همه
فدای حسین
**
از خدا خواست
که قد من را
ای خدا بیشتر
هلالش کن
دست بر دامن
سکینه گرفت
پسرم را بیا
حلالش کن
**
زیر این
آفتاب چون آتش
بدنش ذره ذره
آب شده
تشنه لب
مانده آنقدر اینجا
صورتش سوخته،
کباب شده
**
بعد آن مشک
پاره پسرش
شرم دارد از
اینجا چرا زنده است
هر کجا شیر
خواره می بیند
از نگاه رباب
شرمنده است
**
در کنار چهار
قبر شریف
آنقدر گریه
کرده بیحال است
ظهر امروز
باز غش کرده
روضه خوان
شهید گودال است:
**
گفت زینب
میان مردم شام
فکر رأس
برادرت بودی؟
راستی این
دفعه جواب بده
راضی از دست
نوکرت بودی؟
**
گفته بودم که
روز عاشورا
همه دم پیش
خواهرش باشد
قبل از آنکه
کسی شهید شود
پیش مرگ
برادرش باشد
**
سر عباس را
به نی دیدی
لب او خشک
بود یا تر بود؟
خواب دیدم که
آبها را ریخت
نگران لب برادر
بود
**
دست او جای
دست مادر تو
من شنیدم که
زود پرپر شد
سر عباس را
به نی بستند
بسکه افتاد
مثل اصغر شد
**
تا سر شیر
خواره می افتاد
شعله بر قلب
کاروان میزد
سر عباس من
که، ولی افتاد
رعد و برقی
در آسمان میزد
(مهدي نظري)
**************
يا حضرت اُمّ البنين(س)
غم با نگاه
خیس تو معنا گرفته
یک موج از
اشک تو را دریا گرفته
در فصل
غم،فصل خسوف ماه خونین
خورشید هم
مثل دلت گویا گرفته!
تا آسمانها
میرود دلمویه هایت
کار دل خونت
عجب بالا گرفته!
این روزها با
دیدن حال تو بانو!
بغضی گلوی
اهل یثرب را گرفته
هر روز اشک و
آه، حق داری بسوزی
یک کربلا غم
در نگاهت جا گرفته!
می دانم
اینجا بارها با دست لرزان
اشک از دو
چشمت حضرت زهرا گرفته
تاریخ را می
گردم ـآری ـ تا ببینم
مثل دل تنگت
دلی آیا گرفته؟
اینجا به
همراه لب خشک تو مادر!
هر سنگریزه
ختم "یا سقا" گرفته...
(سيد محمد بابا ميري)
*************
يا حضرت اُمّ البنين(س)
ای جبرئیلم
تا خدایت پرکشیدی
از مادر چشم
انتظارت دل بریدی
جز ام لیلا
کس نمیفهمد غمم را
من پیر گشتم
تا چنین تو قد کشیدی
تنها نه
دلگرمی مادر بوده ای تو
بر خاندان
فاطمه روح امیدی
بر گردنم انداختی
با دستهایت
زیبا مدال
عزت «ام الشهیدی»
زینب کنار
گوش من آهسته می گفت :
هرگز مپرس از
دخترت از چه خمیدی
از خواری بعد
از تو گفت و گفت دیگر
بر پیکر
مانیست جایی از سپیدی
این تکه مشک
پاره را تا داد دستم
فهمیدم ای
بالا بلند من چه دیدی
از مشک معلوم
است با جسمت چه کردند
وای از زمین
افتادن،وای از ناامیدی
باور نخواهم
کرد تا روز قیامت
بی دست
افتادی،به خاک وخون طپیدی
در سینه
پنهان میکنم یک عمر رازم
پس شکل قبرت
را دگر کوچک بسازم
(قاسم نعمتي)
*****************
يا حضرت اُمّ البنين(س)
تنها چرا
نشسته، مگر گریه می کند؟
چون شمع شعله
ور به نظر گریه می کند
از مردم
مدینه شنیدم که روزها
می آید و ز
داغ پسر گریه می کند
بالای چار
صورت قبری که ساخته
با دیده های
سرخ جگر گریه می کند
با ذکر
جانگداز -حسینم غریب- بود
دائم زند به
سینه و سر گریه می کند
از سوز روضه
خواندن این مادر شهید
هر عابری
میان گذر گریه می کند
گاهی دلش
برای علی تنگ می شود
گاهی برای
روضه ی در گریه می کند
بغض نگاه باد
صبا گفت با دلم
دیگر غروب
شد، چقدر گریه می کند!!
(وحيد قاسمي)
******************
يا حضرت اُمّ البنين(س)
وقتی تو دل
نازک تر از ابر بهاری
حق داری از
دوری گلهایت بباری
تو همچنان
شمعی که بعد از آن وقایع
کارت شده یک
عمر تنها گریه زاری
تو پا به پای
زینب کبری همیشه
یک گوشه در
شهر مدینه روضه داری
با او تمام
روضه ها را گریه کردی
ام المصائب
را تو تنها غم غمگساری
روزی که آمد
کاروان غم برایت
آن روز شد
روز شروع بی قراری
معلوم شد
عباستان در کاروان نیست
با اینهمه
دیگر چرا چشم انتظاری؟
آن روز
پرسیدی ز هر شخصی که دیدی
آیا خبر از
یوسف زهرا نداری؟
دیگر کسی
خنده به لبهایت ندیده
آری که تا
دنیاست دنیا سوگواری
شکر خدا در
علقمه حاضر نبودی
آخر چطور می
خواستی طاقت بیاری
وقتی شنیدی
دست هایش را بریدند
کم مانده بود
از غصه ی او جان سپاری
عباس تو سعی
خودش را کرد اما
دیگر چرا تو
از سکینه شرمساری
احساسهای تو
سفر کردندو رفتند
اما تو ماندی
و نگاه اشکباری
(رحیم
ابراهیمی)
*****************
يا حضرت اُمّ البنين(س)
سلام ما به تو ای
هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو ای
مریم چهار مسیح
سپهر نورفروز سـه
اختر و یک ماه
عجب نه خوانم اگر
مادرت به ثارالله
سلام بـر تو و ابناء
و شوهرت مادر
بـه عطر دامـن عبـاس
پرورت مادر
ادب بـه قـامت
زهـرایی ات قیام کند
وفا بـه غیـرت عباس
تو سلام کند
سلام زینب کبـرا و
حضرت سجّاد
به خون پاک بنین تو
پاک مادر باد
اگر چه با همه گفتی
کنیز زهرایی
به چشم آل محمّـد
عزیز زهرایی
تو بعد فاطمه در بیت
وحی فاطمه ای
تـو آسمـان ادب را
همیشـه قائمه ای
(غلامرضا سازگار"ميثم")
***********