مرثيه امام حسن مجتبي عليه السلام

      يا امام حسن مجتبي(ع)

یاسی به رنگ سبز ز گلخانه می رود

یا رب خدایِ درد ز کاشانه می رود


پیچیده بین چادر ِ خاکی ِ مادرش

بر دست ها، غریبه ای از خانه می رود


اینجا هزار تیر به تشییعش آمده

تا کس نگوید از چه غریبانه می رود


خون میچکد به دوش اباالفضل از کفن

گویی دوباره فاطمه بر شانه می رود


فریاد خواهری پی تابوت می رسد

مادر ندارد این که غریبانه می رود

(حسن لطفي)

اربعين_مرثيه حضرت زينب كبري(س)

       امان از دل زينب(س)

اربعینی گذشته اما باز

نیزه هاشان هنوز در خاک است

لخته خون های خشک بر تیر است

تیغ های شکسته بر خاک است


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مرثيه حضرت رقيه سلام الله عليها

            ابتاه يا حسين(ع)

اگر چه زخمی و خاموش و بی صدا آورد

تو را برای من از عرش ِ نی خدا آورد


تو را درون طبق رویِ دست های بلند

برای گرمی این بزم ِ بی نوا آورد


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مرثيه حضرت رقيه سلام الله عليها

            يا حضرت رقيه(س)

كشيد دست خودش را به زخم ِ گوشش گفت

به دخترانِ سنان گوشواره مي آيد

ميانِ بازي خود كودكان هُلَم دادند

عمو كجاست؟ خدايا دوباره مي آيد؟...


ادامه ي شعر در ادامه مطلب.....

ادامه نوشته

مدح و مرثيه سيدالشهدا عليه السلام

                يا مظلوم

دوباره شعله بر اين سينه ي حزين افتاد

كه باز بر جگرت داغ ِ آتشين افتاد


نسيم بوي گُل آورد، چشم ِ تو خون شد

گمان كنم كه دلت يادِ لاله چين افتاد


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مدح سيدالشهدا

            يا اباعبدالله(ع)

هميشه كوچه ي ما عِطري از شما دارد

كه آشنا به دلش ميلِ آشنا دارد

 

هزار شكر كه مژگان به ما حواله شده

غبارِ پاي تو تأثيرِ كيميا دارد


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

امام زمان عليه السلام

        يا صاحب الزمان(عج)

براي شانه ي افتاده ام پري بدهيد

دلِ شكسته ي ما را به دلبري بدهيد

 

محبتي بكنيد و مرا حرم ببريد

نشان راه به چشم ِ كبوتري بدهيد


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مرثيه حضرت مسلم ابن عقيل(ع)

           يا مسلم ابن عقيل (ع)

تشنه ام تشنه ولی آب گوارایم نیست

بین این قوم کسی تشنه ی آقایم نیست

هیچ کس نیست که سرگرم تماشایم نیست

نفسم مانده و جانی به سر و پایم نیست


من که شرمنده ام ای تشنه به اندازه ی شهر

چشم بر راه توام بر سر ِ دروازه يِ شهر


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مرثيه سيدالشهدا(ع)_مرثيه حضرت زينب كبري(س)

        وا حسيناه

تا كه او بيشتر نفس ميزد

بيشتر ميزدند زينب را


تيغشان مانده بود در گودال

با سپر ميزدند زينب را


يكنفر بود و يك بدن اما

صدنفر ميزدند زينب را


خوابشان بُرد بچه ها سَر ِ شب

تا سحر ميزدند زينب را

(حسن لطفي)

اين روضه در حال و هواي عاشورايي خوانده و حق روضه ادا شود در غير اينصورت مديون هستيد

مرثيه حضرت علي اكبر علي السلام

       واي عليِّ اكبرم(ع)

بر زانو آمده پسرش را صدا كند

شايد جراحت جگرش را دوا كند


گرچه جگر نداشت نگاهش كند ولي

بالين او نشسته پسر را صدا كند


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مرثيه امام جواد(ع)

         يا جوادالائمه ادركني

سر را ز خاك حجره اگر بر نداشتي

تو رو به قبله بودي و خواهر نداشتي

 

خواهر نداشتي كه اگر بود ميشكست

وقتي كه بال ميزدي و پر نداشتي

 

از طوس آمدم كه بگِريَم در اين غمت

ياري به غير چند كبوتر نداشتي

 

وقتي كه زهر بر جگرت چنگ ميكشيد

جز يا حسين ناله ي ديگر نداشتي

 

ختمي گرفته اند برايت كبوتران

لبخند ميزدند و تو باور نداشتي

 

تو تشنه كام و آب زمين ريخت قاتلت

چشمت به آب بود و از آن بر نداشتي

 

كف ميزدند دور و برت تا كه جان دهي

كف ميزدند و تاب به پيكر نداشتي

 

كف ميزدند وليكن به روي دست

دست ز تن جداي برادر نداشتي

 

شكر خدا كه پيرهني بود بر تنت

يا زير نيزه ها تن بي سر نداشتي

 

شكر خدا كه لحظه ي از هوش رفتنت

خواهر نداشتي ، غم معجر نداشتي

(حسن لطفي)

گودال

    سالار زينب(س)

سر ِعمامه و عبايت نَه

بود دعوا براي پيرُهنت

دستهايم بريد وقتيكه

تيغ را ميكشيدم از بدنت

****            

كربلايت چه كرده ميبيني؟؟؟

كه به پيشاني ام پُر از چين است

بعد از اين گريه اي نميشنوم

گوشم از تازيانه سنگين است

(حسن لطفي)

خواهشاً اين روضه در حال و هواي عاشورايي خوانده و حق روضه ادا شود.در غير اينصورت مديون هستيد

مرثيه حضرت زهرا(س)

                يا زهرا(س)

ترسم اين است بريزند بدنش را بكِشند

جلوي دختر ِ من پيرهنش را بكِشند

نيزه ها نقشه ي برهم زدنش را بكِشند

دارد آن چشمه ي ديدار مرا ميبيند


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مرثيه امام صادق (ع)

               يا امام صادق(ع)

آتش گرفته بار دگر آشيانه ات

چون شعله ها گرفته ام امشب بهانه ات

 

هر گوشه اي كه مينگرم خاطرات توست

اينجا پُر است گوشه به گوشه نشانه ات


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مرثيه امام صادق (ع)

            يا امام صادق(ع)

منم آن دل که ز داغ تو به دریا میزد

روضه ات شعله به دامان ثريا ميزد

 

مو سپیدی که دو دستش به طنابی بستند

پیر مردی که نفس در پی آنها میزد


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مرثيه امام صادق (ع)

               يا شيخ الائمه

می دویدم پی شان نیمه شب از کوچه تنگ

با دلی خون که به یاد شب صحرا افتاد

 

یاد آن دخترکی که عقب قافله ای

چشم هایش به دو چشمان عمو تا افتاد


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مرثيه حضرت رقيه(س)

           ابتاه يا حسين(ع)

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد

دنبال او شب تار صیاد رفته باشد

 

یک زخم بر دو گونه یک چشم نیم بسته

از زجر یادگاری یک دنده شکسته

 

فهمیده ام در این شهر معنای سیری ام را

از ضرب دست خوردم دندان شیری ام را

 

نامحرمی که با خود دیشب سر تو را داشت

وقتی به گوش من زد انگشتر تو را داشت

 

طفلی که خنده میزد بر این لباس پاره

او گوشوار من داشت من زخم گوشواره

 

من خار میکشیدم با ناخنی شکسته

او با گل سر من گیسوی خویش بسته

 

وقتی که شعله افتاد از بام روی معجر

نگذاشت ساربان تا بردارم آتش از سر

 

من باز ماندم از درد از فرط ناتوانی

او رفت و پیش پایم انداخت تکه نانی

 

من سخت باز کردم انگشت کوچکم را

او رفت و بین دستش دیدم عروسکم را

 

دیشب که خواب رفتم یک بار بی عمویم

زنجیر دست و پایم پیچید بر گلویم

 

از کوفه آمدی و سنگ صبور داری

رنگ محاسنت زرد بوی تنور داری

 

ای سر بیا که مُردم از دختران شامی

از خنده های کوفی از خنده های شامی

 

ای کاش پای حلقت میمُرد دختر تو

آری هنوز گرم است رگ های حنجر تو

(حسن لطفي)

مرثيه حضرت زهرا(س)

                     يازهرا(س)

دير است اي اجل به نجاتم شتاب كن

جانم بگير و خانه ي غم را خراب كن


چشم انتظار مرگ من اهل مدينه اند

يارب دعاي شهر مرا مستجاب كن


با التماس گفت بمان خوب ميشوي

اي زخم سينه ام تو علي را جواب كن


دست شكسته ام كه تكاني نميخورد

زينب بيا و ظرف حسينم پر آب كن


سر را نميشود كه گذاري به سينه ام

جايي براي خفتن خود انتخاب كن


سنگيني دري كه مرا پشت خود شكست

از زخمهاي سرخ و كبودم حساب كن

(حسن لطفي)

مرثيه امام حسن(ع)(كوچه)

                      واي مادرم

زهر آتش شد و بر زخم دلي مضطر خورد

جگري سوخته را تا نفس آخر خورد


زهر سوزاند ولي بر جگرم هيچ نبود

آه از آن زخم كه بر سينه ي پيغمبر خورد


زهر سوزاند ولي قاتلم عمريست حسين

پنجه اي بود كه بر برگ گل پرپر خورد


او مرا پشت سر چادر خود پنهان كرد

تا نبينم چه بر آن چهره ي نيلوفر خورد


ايستادم به روي پنجه ي پايم اما

دستش از روي سرم رد شد و بر مادر خورد


مادرم خورد زمين گرد و غباري برخاست

دست من بود كه با ناله ي او بر سر خورد

(حسن لطفي)

*مادرم بود مراقب كه نيفتد به زمين

ضربه اش بسكه قوي بود ، زمين با سر خورد

*(اين تك بيت تقديم به آقاي لطفي از طرف دوست گرامي آقاي رضافراهاني)

مرثيه حضرت زهرا(س)

                يا زهرا(س)

اين روزها كه ديدنتان كيميا شده

اين خانه بي نگاه تو دارالعزا شده


باور نميكنم چقدر آب رفته اي

حتي براي ناله لبت بي صدا شده


من ميخ بر دلم نه به تابوت ميزدم

هرچند خنده اي به لبت آشنا شده


شرمنده ام كه بودم و پاي غريبه ها

با شعله هاي سرخ به اين خانه وا شده


شرمنده ام كه بودم و نامحرمان شهر

آنگونه در زدند كه از هم جدا شده


فهميده ام چه بر سرت آن روز آمده

از وضع چادري كه پر از رد پا شده


وقت نفس كشيدن تو اين صداي چيست

اين استخوان سينه چرا جابه جا شده


پيراهن حسين مرا دوختي ولي

افسوس حرف روز و شبت بوريا شده


با زينبم بگو سه كفن مانده پيش ما

با زينبم بگو كه به غم مبتلا شده


با او بگو كه بوسه زند بر گلوي خشك

بر حنجري كه محمل سرنيزه ها شده


با او بگو كه بوسه زند جاي مادرش

بر پيكري كه خرد شده ، آسيا شده

(حسن لطفي)


مرثيه حضرت زهرا(س)

                 يازهرا(س)

تو راه ميروي و خون چكد ز پيرهنت

تو آه ميكشي و سرخ ميشود حسنت


تو نان نميپزي و سفره ي شبم خاليست

نه آب ميخوري و آب ميشود بدنت


ز گيسوان پريشان زينبم پيداست

كه مانده زخم عميقي به دست شانه زنت


جگونه در به رخم باز كرده اي تنها

كه غرق خون شده امشب مسير آمدنت


بگير پرده ببينم جه آمده به سرت

بلندتر شده اين روزها نفس زدنت


تو گريه ميكني و من به سينه ميكوبم

براي زخم نگاهت براي زخم تنت

(حسن لطفي)

مرثيه حضرت رقيه(س)

                    سه ساله ي ارباب

تشنگی شعله شد و چشم ترش را سوزاند

هق هق بی رمقش دور و برش را سوزاند


دست در دست پدر دختر همسایه رسید

ریخت نانی به زمین و جگرش را سوزاند


دخترک زیر پر چادر عمه می رفت

آتشی از لب بامی سپرش را سوزاند


سنگی از بین دو نی رد شد و بر رویش خورد

پس از آن ترکه ی چوبی اثرش را سوزاند


پنجه ی پیر زنی گیسوی او را وا کرد

شاخه ی سوخته ای نخل پرش را سوزاند


دست در حلقه ی زنجیر به دادش نرسید

هیزم شعله ور افتاد و سرش را سوزاند


این چه شهری است که لبخند مسلمانانش

جگر دخترک رهگذرش را سوزاند


این چه شهری است که بازار یهودي یانش

گیسوی بافته ی تا کمرش را سوزاند


زجر وقتی که سر حلقه ی زنجیر کشید

بند آمد نفسش باز تنش تیر کشید


گل سرخی به روی پیرهنش چسبیده

خوار صحرا به تمام بدنش چسبیده


زخم رگ های پدر بند نیامد حالا

چندتا لکه روی پیرهنش چسبیده


تشنگی زخم لبش را چقدر وا کرده

بس که خشک است زبان بر دهنش چسبیده


شانه هم بر گره ی موی سرش می گرید

که به هم گیسویش از سوختنش چسبیده


دید انگشتر باباش که با قاتل بود

لخته خونی به عقیق یمنش چسبیده


زجر آرام بکش حلقه ی زنجیرت را

جرم زنجیر تو بر زخم تنش چسبیده


عمه اش با زن غساله به گریه می گفت

تار موی پدرش بر کفنش چسبیده

(حسن لطفي)

((باتشكرفراوان از برادر گرامي جناب آقاي امير بزازي براي ارسال اين شعر))

مرثيه حضرت علي اصغر عليه السلام

          يا رضيع الحسين(ع)

ای گل چه زود دست خزان کرد پرپرت

رفتی و رفت خنده ز لب های خواهرت


هرکس که دید رأس تو بر روي نیزه‌هاست

آهی کشید و گفت که بیچاره مادرت


تا بیش‌تر به گریه‌ی من خنده سر دهند

آورده‌اند محمل من را برابرت


از دوش نیزه‌دار تو فهمید کاروان

خون می‌چکد هنوز ز رگ‌های حنجرت


یک تیر بوسه‌ات زد و شد روز من سیاه

حالا چه کرد بین سفر نیزه با سرت


هرگز نمی‌رود ز خیال من این سه داغ

رنگ پدر... گلوی تو... لبخند آخرت

(حسن لطفي)

هرگونه استفاده باذكر منبع مشكلي ندارد

مرثيه امام حسن مجتبي(ع)

               ياس سبز

یاسی به رنگ سبز ز گلخانه می رود

یا رب خدای درد ز کاشانه می رود


پیچیده بین چادر خاکی مادرش

بر دست ها، غریبه ای از خانه می رود


اینجا هزار تیر به تشییع آمده

تا کس نگوید از چه غریبانه می رود


خون می چکد به دوش اباالفضل از کفن

گویی دوباره فاطمه بر شانه می رود


فریاد خواهری پی تابوت می رسد

مادر ندارد این که غریبانه می رود

(حسن لطفي)

هرگونه استفاده با ذكر منبع مشكلي ندارد