مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها
یا فاطمة الزهرا
چنانکه
دست گدایی شبانه می لرزد
دلم
برای تو ای بی نشانه می لرزد
هنوز
کوچه به کوچه ،حکایت از مردی ست
که
دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب ...
یا فاطمة الزهرا
چنانکه
دست گدایی شبانه می لرزد
دلم
برای تو ای بی نشانه می لرزد
هنوز
کوچه به کوچه ،حکایت از مردی ست
که
دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب ...
یا ام المومنین
مرهم گذار زخم کبود کبوترم
کوچک ولی ستاره ی شبهای بسترم
جای دعای نیمه شبش طعنه می زنند
همسایگان به گریه ی بیمار مضطرم
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب ...
خواهم سخن بگویم از
آن کوثری که نیست
و
آن قامت خمیده و درد آوری که نیست
در
کوچه من نشستم و دیدم که می زدند
با
تازیانه بر بدن مادری که نیست
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب ...
يا زهرا(س)
درد سر ، بین گذر ، چند نفر، یک مادر
شده هر قافیه ام یک غزل درد آور
ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری
امنیت نیست از این کوچه سریع تر بگذر
دیشب از داغ شما فال گرفتم ، آمد :
دوش می آمد و رخساره ...نگویم بهتر!
من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم،
نا خود آگاه به یاد تو می افتم مادر
چه شده ،قافیه ها باز به جوش آمده اند:
دم در، فضه خبر، مادر و در، محسن پر !
(كاظم بهمني)
(ابد والله يازهرا ما ننسا حسينا)