مرثيه حضرت زهرا(س)

               يا زهرا(س)

افتاده شانه باز هم از دست لاغرت

شرمنده اي دوباره ز گيسوي دخترت

 

در گوشه اي نشسته فقط آه ميكشد

مادر ، ز دست مي رود آخر كبوترت

 

آبي نخورده است ، غذايي نخورده است

دارد حسين ميشكند مثل شوهرت

 

چيزي بگو گمان كنم امروز بهتري

ساكت نباش فاطمه جان ، جان مادرت

 

زهرا، براي دلخوشي حيدرت بمان

اين مرد خيبر است ، شكسته برابرت

 

وقتي نفس ميكشي اي زخمي علي

آلاله ميچكد دل شبها به بسرت

 

دارد سه ماه ميشود اي مادر بهشت

پنهان نشسته چهره ي تو زير معجرت

 

بانو ببين براي شما شعر گفته ام

دنيا ، بدون فاطمه ام خاك بر سرت

(سيد محمد جوادي)

 

مرثيه حضرت رقيه(س)

                  گل بهشت حسين(ع)

خرابه است و شب و سينه اي كه پُر درد است

به عكس روز گذشته هوا عجب سرد است


ستاره ها همه از حال من خبر دارند

به قلب كوچك من آسماني از درد است


گل بهشت حسينم ز بس نخوردم آب

خزان به ديدنم آمد كه چهره ام زرد است


به پيش ضربت دشمن سپر برايم شد

قسم به جان عمويم كه عمه ام مرد است


نسيم ميوزد و صورتم چه ميسوزد

خدا كند كه بميرد سرم چه آورده است

(سيدمحمدجوادي)

مرثيه حضرت زهرا(س)

        پرستوي علي(ع)

قصد داری بروی و بدنم می لرزد
مادر آینه ها بی تو تنم می لرزد

گر چه سخت است ولی خوب تماشایم کن
به خدا بازوی خیبر شکنم می لرزد

بلبل زخمی باغم تو بگو علت چیست؟
چه شده غنچه ي ناز چمنم می لرزد

از همان روز که از کوچه ي غم برگشتی
تا بدین ساعت غربت،حسنم می لرزد

آن قدر لرزه به اندام علی افتاده
گوئیا بر تن من پیرهنم می لرزد

تا به امروز ندیدند بلرزد کوهی
کوه بودم ولی امروز تنم می لرزد

(سيد محمد جوادي)