مرثيه حضرت علي اكبر علي السلام
ولدي
پدر از خيمه ها نظر ميكرد
زير ِ لبها پسر پسر ميكرد
پيش ِ چشم ِ پدر علي اكبر
آتش ِ شوق شعله ور ميكرد
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
ولدي
پدر از خيمه ها نظر ميكرد
زير ِ لبها پسر پسر ميكرد
پيش ِ چشم ِ پدر علي اكبر
آتش ِ شوق شعله ور ميكرد
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
يا امام هادي (ع)
بال كسي به اوج هوايت نمي رسد
حتي ملك به گرد دعايت نمي رسد
دسـتان آسمان به بلنـداي آسمان
بر خاك ريشه هاي عبايت نمي رسد
آقا بدون نور تو حتي فرشته هم
گمراه مي شود ؛ به هـدايت نمي رسد
تو چهارمين علي سرير ولايتي
درك زمين به فهم ولايت نمي رسد
فخر گدايي سر كويت همين بس است
صد پادشاه هم به گدايت نمي رسد
ما را غلام حضرت هادی نوشته اند
دیوانگان غیر ارادی نوشته اند
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
امان از دل زينب(س)
دخترت هم غم پدر میخورد
هم غم موی شعله ور میخورد
نیزه دارت همین که میخندید
به غرورم چقدر بر میخورد
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
يا امام صادق(ع)
فصل غم آمده زمان عزاست
کنج سینه شراره ها دارم
رخت ماتم به تن نمودم و باز
بین چشمم ستاره ها دارم
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
يا زهرا(س)
نیمه شب است و مانده علی که چه ها کند
باید بساط غسل کسی را به پا کند
حیدر بنا نداشت که بی فاطمه شود
اما بناست خانه ي قبری به پا کند
با گریه کار غسل خودش را شروع کرد
باید که مثل شمع نباید صدا کند
بعد از سه ماه رو زدن و رو ندیدنش
وقتش رسیده فاطمه را رو نما کند
هر عضو شستشوش یکی را ز هوش برد
مانده علی چه با جگر بچه ها کند
دستش کجا رسید که دادش بلند شد
مجبور شد که کار خودش را رها کند
مانده که گرم شستن زخم تنش شود
یا فکر جابجا شدن دنده را کند
زهرا چه راحت است و علی پر جراحت است
دنیا نخواست با جگرش خوب تا کند
(مسعود اصلاني)
يا زينب كبري (س)
با خبر کرد نسيمي همه ي دنيا را
مطلاطم شده ديدند دل دريا را
گل سرخي که مي از قطره ي شبنم مي زد
مست مي کرد ز بوي نفسش صحرا را
چه صفايي چه هوايي چه دلي داشت زمين
شور مي داد ز حال خوش خود بالا را
چشمهايي به روي چشم دگر وا شد و بعد
دل مجنون کسي برد دل ليلا را
بين آغوش برادر چقدر آرام است
چقدر ناز ربودست دل بابا را
گوييا بار دگر حضرت پيغمبر ديد
عکسي از ماه رخ کودکي زهرا را
زينت خانه ي مهتاب به دنيا آمد
زينب حضرت ارباب به دنيا آمد
چهره اش منعکس از طلعت روي زهراست
عشق بازيش از آن حال و هوايش پيداست
حضرت زينب کبري خودش اقيانوسيست
گرچه چشمان پر از گوهر نابش درياست
اگر عباس علمدار صف کرب و بلاست
از ازل تا به ابد پرچم زينب بالاست
مادري کرد براي سه امامش زينب
پس ولايت به پرستاري او پا برجاست
سوره ي مريم قرآن نمي از تفسيرش
وسعت روح بزرگش چقدر نا پيداست
بهترين خوبترين خواهر دنيا آمد
حضرت فاطمه ي ديگر دنيا آمد
(مسعود اصلاني)