شعر مدح و ولادت و مرثيه حضرت زهرا سلام الله عليها

                يا زهرا(س)

بی تو هیهات زمین میل ِ بهاری بکُنَد

یا که شمس و قمرش لیل و نهاری بکُنَد

روز ِ محشر همه را خاک نشین کرده خدا

تا فقط فاطمه اش ناقه سواری بکُنَد

به فُلانی و فُلانی و فُلان گفتی: نَه

تا علی از تو فقط خواستگاری بکُنَد

آنقَدَر خواسته ات را به کسی دَم نزدی

که علی مانده برایِ تو چه کاری بکُنَد

بعدِ نُه سال چه گفتی که علی غمگین است؟!

چه سبب شد که علی فکر عَماری بکُنَد

 

خط بکش دور ِ سفر را و بمان پیش علی

بنْگَر این دیده یِ تر را و بمان پیش علی



ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....


ادامه نوشته

پنج تن

          كريم ابن الكريم

بيشتر از حدِّ انتظار ِ فقير است

آنچه كه در بين ِ كوله بار ِ فقير است

 

پيش ِ تو افتادنم مقام ِ بلندي است

گاه زمين خوردن اعتبار ِ فقير است

 

داد زدم خانه يِ تو را بشِناسم

روزيِ يك شهر در هوار ِ فقير است

 

خير ببيند خودش و ايل و تبارش

هر كه به دنبالِ كار و بار ِ فقير است

 

بين ِ كرم خانه جايِ اهل كرم نيست

بيشتر ِ وقتها كنار ِ فقير است

 

گريه يِ من باز كرد قفل ِ كرم را

ريخت و پاش ِ كريم كار ِ فقير است

 

بيشتر از التماس كردنِ سائل

سفره يِ تو چشم انتظار ِ فقير است

 

پشتِ در ِ خانه ات مُعَطّلِمان كن

آبرويِ رفته اعتبار ِ فقير است

 

اهل ِكرم هر كجايِ شهر كه باشند

هر شب جمعه سر ِ مزار ِ فقير است

(علي اكبر لطيفيان)

مدح حضرت زهرا سلام الله علیها

      يا فاطمة الزهرا(س)

فاطمه آئينه ي زلالِ علي بود

عکس جماليّه يِ جلال علي بود

 

فاطمه نُه سالِ اول نفسش هم

مالِ پيمبر نبود مالِ علي بود


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....


ادامه نوشته

مدح حضرت زهرا سلام الله علیها

          يا زهرا(س)

مادر ِ ما ز بسكه مادر بود

به زمين خورد ما زمين نخوريم...

(شاعرش را نميشناسم)

با تشكر فراوان از برادر عزيزم جناب آقاي "رسول ملكي"

مدح حضرت زهرا سلام الله علیها

            يا زهرا(س)

آفریدند آفرینش را برایِ پنج تن

پس همه هستند خلق ماجرایِ پنج تن


مثل جبرائیل تا عرش بالا میروم

آن زمان هایی که می افتم به پایِ پنج تن


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

ازدواج مولا با خانم فاطمه زهرا(س)

    يا فاطمه زهرا(س)

لباس یاس برتن کرد زهرا

کنار دست او بنشست مولا

محمدخطبه خواند زهرا بلی گفت

غلط گفتم بلی نه "یاعلی" گفت

(شاعرش را نميشناسم)

با تشكر فراوان از وبلاگ وزين"ياس كبود"

مدح و ولادت حضرت زهرا(س)

               يا زهرا(س)

زهرا بهانه ایست که عالم بنا شود

او آمده که مادر آئینه ها شود

او آفریده گشت که یک چند مدتی

نور خدا به روی زمین جا به جا شود

او آفریده شد که در این روزهای سخت

زهرا شود، علی شود و مصطفی شود

او مادر تمامیِ دل های حیدری ست

باید که کُفو فاطمه شیر خدا شود

هر کس مگر که مادر معصوم می شود؟

او آمده که مادر کرب و بلا شود

زهرا اگر نبود چگونه به عالمی

صدها روایت از مِی کوثر عطا شود

بی اذن فاطمه کسی اصلاً اجازه داشت؟

بر روی خاک و اوج فلک پیشوا شود

ای خوش به حال آن که در آن لحظۀ حساب

با انتخاب مادری او سَوا شود

مادر سلام روز ظهورت مبارک است

لعنت بر آن که منکر صدق شما شود

 

ما را گدای خانه ي لطفت حساب کن

ما را برای نوکریت انتخاب کن


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مدح حضرت زهرا (س)

             يا زهرا(س)

شبي گفت استاد نيكو سرشت

كه ديدم به سر دربِ باغ ِبهشت

 

نوشته ملک با خطی منجلی              

به فرمان حق جمله ای از علی

 

که ای دوستداران صاحب نفس           

ز اوصاف زهرا همین جمله بس:

 

هلالی که در آسمان جای اوست         

تراشیدِه يِ ناخن پای اوست

(شاعرش را نميشناسم)

مدح حضرت زهرا (س)

              يا زهرا(س)

مريم نفسي ز عصمت دامن توست

يوسف اثري ز عطر پيراهن توست

فردوس كه خاكيان بهشتش خوانند

يك لحظه ز لحظه هاي خنديدن توست

(شاعرش را نميشناسم)

مدح و ولادت حضرت زهرا(س)

          مادر جان

تو را هر كس ندارد دل ندارد

ميان سينه جز باطل ندارد

دلم را هدیه دادم بر تو مادر

نوشتم روي آن قابل ندارد

(سيد محسن خلردي)

*******

دریاست نبی و گوهرش فاطمه است

مولاست علی و همسرش فاطمه است

با آنکه حسین است ، پناهِ دو جهان

او خود به پناهِ مادرش فاطمه است

(سیدرضا مؤید)

*******

ختم رُسُل چو فاطمه گر دختری نداشت

بی شبهه آسمان حیا اختری نداشت

گر خلقت بتول نمی کرد، کردگار

در روزگار، شیر خدا همسری نداشت

(وصال شیرازی)

مدح حضرت زهرا (س)

               يا زهرا(س)

ازل برای ابد مُلک لایزالش بود
چه فرق می‌کند آخر که چند سالش بود؟


حریم عرش خدا بود سقف پروازش
تمام وسعت عالم به زیر بالش بود


وجوده خون خدا را به شیر خود پرورد
بزرگِ کرب و بلا طفل خردسالش بود
...
پس از غروب که خورشید راهه خانه گرفت
چراغ ِکوچه ي شب قامت هلالش بود


زمین شب زده را رشک آسمان می‌کرد
اگر فزون‌تر از آن خطبه‌ها مجالش بود

(اميد مهدي نژاد)

مدح و مرثيه حضرت زهرا(س)

                    يازهرا(س)

شوق عراق و شور حجاز است در دلم

جامه دران و سوز و گداز است در دلم



پل می زنم به خویش مگو از کدام راه

راهی که رو به آینه باز است در دلم



قد قامت الصلاه من از جای دیگر است

قد قامت کدام نماز است در دلم



شب را چراغ گم شدن روز کرده ام

ذکرت چراغ راز و نیاز است در دلم



تشبیه نارساست ، حقیقت کلام توست

ابهام و استعاره ، مجاز است در دلم



مجموعه ی نیاز تویی ای نماز ناب

دیگر چه حاجتی به نیاز است در دلم



یاس کبود پیش تو خار است فاطمه (س)

نامت گل همیشه بهار است فاطمه( س)

ادامه شعر در ادامه مطلب......


ادامه نوشته

مدح حضرت زهرا (س)

           يا زهرا (س)

هر دل پي ِ دلستان خود ميگردد

هر كس پي ِ هم زبان خود ميگردد

روزي كه كند پدر فرار از پسرش

زهرا پي دوستان خود ميگردد

(سيد رضا مؤيد خراساني)

مدح حضرت زهرا (س)

            يا زهرا(س)

گل  حیدر  فقط  زهرادی  زهرا

مه   انور   فقط   زهرادی   زهرا

دینن بیگانه جمع ایتسون بساطین

بیزه   یاور   فقط    زهرادی   زهرا

*****

امیرالمومنینه   جاندی   زهرا

اورکلر ملکینه سلطاندی زهرا

یاپوشسان پرچمیندن دستماز آل

یوز اون دورت سوره ی قرآندی زهرا

*****

ملکوت اهلینه همدمدی  زهرا

نگین حلقه ی خاتم دی زهرا

ملکلر سایه سینده پر ویروللار

دلیل   خلقت  عالمدی   زهرا

*****

خانم زهرا   گل    دلخواهیمیزدی

عزاسی    عزتیلن   جاهیمیزدی

اوزی    مادردی   کل   شیعیانه

جهاندا اوغلی مهدی شاهیمیزدی

*****

عدالت خصلتین مولادن اورگش

محبت سیرتین طاهادن اورگش

دینن   شیعه   دلیجه   بدحجابه

حیانی   حضرت زهرادن   اورگش

(بهلول حبيبي زنجاني)

مدح حضرت زهرا (س)

              يا زهرا (س)

قلم به دفتر حق نقش شوکتت انداخت
تمام جلوه ای از شرح آیتت انداخت

نبود جاده و پایی قدم در آن بزنم
خدا دلم به مسیر محبتت انداخت

زمین نبود ولی صد هزار مرتبه شکر
مرا میان حریم ولایتت انداخت

در آن زمان که گدایی نبود و دست عطا
کرم،عنایت و احسان به عادتت انداخت

سخن نبود و زبانی نبود و فهمیدم
که عشق بین زبان ها حکایتت انداخت

دلیل بود و نبود جهان توان فهمید
نگاه مختصری گر به خلقتت انداخت

تو بیکرانه ترین بحر معرفت هستی
نمی توان نظری بر نهایتت انداخت

به رنج شانه زدی گیسوان زینب را
چقدر دست شکسته به زحمتت انداخت

هزار آیه ی((تَبَّت یدا...))برآن گرگی
که جای پنجه ی خود را به صورتت انداخت

نسیم چشم ترم را غبار تا افشاند
مرا به یاد غریبیّ تربتت انداختت

(توحيد شالچيان ناظر)

با تشكر از جناب آقاي شالچيان براي ارسال اين شعر

مدح حضرت زهرا (س)

  يا زهرا (س)         

هرگاه که میکنم نگاهت بانو :

میخواهم از آهِ گاه گاهت بانو

"روزی نرسد جدایی افتد بینِ

دستِ من و چادرِ سیاهت بانو"

   (عارفه دهقاني"نسيم")

 

مدح حضرت زهرا (س)

         يا زهرا (س)

خوشا موجی که از دریا بگوید

گلی کز مادر گلها بگوید

برای فتح دلهای شکسته

یکی ای کاش یا زهرا بگوید

(شاعرش را نميشناسم)

باتشكر فراوان از برادر گرامي جناب آقاي امير بزازي براي ارسال اين شعر

مدح و مرثيه حضرت زهرا (س)

                          يا زهرا (س)

ازفاطمیُّون میشوم ان شاءالله ، لاحول ولاقوة الّاباالله
بالاست سرنوکرزهراوَالله ، لاحول ولاقوة الّاباالله


ازفاطمه دم میزنم ومولایش ،ازعاشقیِّ خالص وبی همتایش
دلداده ودل بسته به مولاوالله ، لاحول ولاقوة الّاباالله


سرچشمه عشق اَزلی زهرابود ، سرمست تولّای علی زهرابود
مرضیّه وانسیِّه ی حوراءوالله ، لاحول ولاقوة الّاباالله


بانوی علی بازوی یاریِّ خدا ، یک لحظه نشدازاسدالله جدا
عشق علیِّ عالیِّ اعلاء والله ، لاحول ولاقوة الّاباالله


راضیِّه وهانیِّه وامُّ النُّجباء ، نوردل خیرالبشر وبی بیِّ ما
علم وعمل اوست چوباباوالله ، لاحول ولاقوة الّاباالله


اوعصمت کبراست خدامیداند ، کاروکس مولاست خدامیداند
کوثرشده در فاطمه معنا والله ، لاحول ولاقوة الّاباالله


پشت درخانه ماندویاحیدرگفت ، اوچادرخودتکاندویاحیدرگفت
درفکرعلی همیشه هرجا والله ، لاحول ولاقوة الّاباالله


بالاترازآسمان هفتم مادر ، درظاهر اگر قبرتوشدگم مادر
داری حرمی کنج دل ما والله ، لاحول ولاقوة الّاباالله


راضی به رضایت ولیَّت بودی ، توچشم به راه مهدیِّ موعودی
آوای ظهورگل زهرا والله ، لاحول ولاقوة الّاباالله

(حسين ايماني)

با تشكر از جناب آقاي ايماني براي ارسال اين شعر

مدح و مرثيه حضرت زهرا (س)

               يا زهرا (س)

مثل خدا بود و نگاهی مهربان داشت

در آسمان بی کرانه آشیان داشت

 

او را تمامی ملائک می شناسند

قبری پر از آوازه اما بی نشان داشت

 

هم باغ لاله بود و هم باغ بنفشه

در دامن آلاله خیزش ارغوان داشت

 

او آسمان بود و پر از آیات باران

در گوشه ای از بازویش رنگین کمان داشت

 

در مسجد سجاده روزی پنج نوبت

دستی شکسته رو به سوی آسمان داشت

 

از رنگ سرخ کودکانش می توان خواند

بی بیت الاحزان بود اما سایبان داشت

 

در بین بستر با پرستاری زینب

افتاده بود و پوستی بر استخوان داشت

 

قصد سفر تا عرش تا لاهوت دارد

خوشحال بود از اینکه یک تابوت دارد

(علی اکبر لطیفیان)

مدح حضرت زهرا (س)

       يا زهرا (س)

گر نگاهي به ما كند زهرا

دردها را دوا كند زهرا

 

بر دل و جان ما صفا بخشد

گر نگاهي به ما كند زهرا

 

كم مخواه از عطاي بسيارش

كانچه خواهي عطا كند زهرا

 

خانه ي وحي را ز رخسارش

رشك غار حرا كند زهرا

 

بضعه ي مصطفي بُوَد آري

جلوه چون مصطفي كند زهرا

 

نه عجب گر به شأن او گويند

خاك را كيميا كند زهرا

 

اين مقام كنيز او باشد

تا دگر خود چه ها كند زهرا

 

چهره پوشد ز مرد نابينا

تا بدين حد حيا كند زهرا

 

در طرفداري از خدا و رسول

به علي اقتدا كند زهرا

 

جان خود را و محسن خود را

در ره دين فدا كند زهرا

 

تا سه شب قوت خانه ي خود

بر مساكين عطا كند زهرا

 

روز محشر كه از شفاعت خويش

حشر ديگر به پا كند زهرا

 

همچو مرغي كه دانه بر چيند

دوستان را جدا كند زهرا

 

چه شود گر ز رحمت بسيار

حاجت ما روا كند زهرا

(سيد رضا مؤيد)

مدح و مرثيه حضرت زهرا (س)

   بيرق ما چادر خاكي تو....

گشته ام من ز سوي حق مأمور

تا بگويم روايتي از نور

 

گويم از زندگي شير خدا

رهبر دين و عزّت دوسرا

 

"مجلسي"گفت در "جلاء عيون"

مرتضي چون ز خانه شد بيرون

 

بهر تأمين رزق خانه ي خود

برد زيباترين نشانه ي خود

 

روزگارش بدين طريق افتاد

چادر فاطمه امانت داد

 

چادر فاطمه كه گنجي بود

همچو رَهني نهاد نزد يهود

 

آن يهوديّه پُر بها دُرّ را

كنج حجره نهاد چادر را

 

شب شد امّا نيامد آنجا شب

بود روشن ز نور وجهُ الرّب

 

نور چادر عيان تر از خورشيد

نور رحمت به خانه اش بخشيد

 

نور زهرا كجا و بيت يهود

علّت معجزه خدايي بود

 

باب رحمت ز نور او شد باز

شد مسلماني يهود آغاز

 

چادر فاطمه چه غوغا كرد

راه حق را به رويشان وا كرد

 

تا كه بر لب شهادتين آمد

جمله گشتند پيرو احمد

 

ليك اين چادري كه قيمت داشت

چادري كه نشان عصمت داشت

 

روزگاري به خاك كوچه نشست

حُرمت او و فاطمه بشكست

 

چادر فاطمه پر از خون شد

خون زهرا چكيد و گلگون شد

 

شد مدينه ديار نامردي

شد مسلّط تبار نامردي

 

گرگ اندر لباس ميش آمد

بدتر از هر يهود پيش آمد

 

چادر فاطمه گواه عليست

جاي دستي به روي ماه عليست

 

تربتي روي چادر زهراست

كه نشان غريبي مولاست

(جواد حيدري)

مدح و مرثيه حضرت زهرا (س)

           يا زهرا(س)

شنیدم من حدیثی آسمانی

ز "ابن فهد حِلّی" ، پُر معانی

 

که زهرا در دم راز و نیازش

برفتی چون به معراج نمازش

 

چو آنسان حال آن حق را عصاره

نفسهايش فتادي در شماره

 

جهان بر روح او حقاً قفس بود                 

تجلی خدا در هر نفس بود

******************

ز بصری جای دیگر این شنیدم               

که من عابد تر از زهرا ندیدم

 

ز بس در طاعت آن ام الکرم بود               

دو پای نازنینش پر ورم بود

******************
گرفتم یک نتیجه زین دو مطلب
که در اوج بلایا اُمّ زینب

همان روزی که آتش شعله افروخت
همان روزی که باب الله می سوخت

ادا می کرد در دهلیز آن در
نماز عشق ، آن هم عشق حیدر

نفسهایش شمار افتاده بود او
چو گل در رهگذر افتاده بود او

نماز عشق زهرا دیدنی بود 
 مُصَّلی و مُصَّلا دیدنی بود

علی محو نماز ساده ي او
 نمی از خون دل سجاده ي او

نماز عشق را نوری جلی بود
تمام نیت او یا علی بود

چو او در پشت در تکبیر میزد
عدو با قبضه ي شمشیر میزد

 

شرارت پيشگي را در طلوع بين

نماز پشت در را بي ركوع بين

عجب ذکری عجب خونین سجودی
شرار و بوستان ، یاس و کبودی

قنوتی بر ولایت متهم داشت
سبب این بود بازویش ورم داشت

شنو از خون و دود و شعله تسبیح
کند دشمن خودش اینکونه تصریح

به بیت فاطمیان چون رسیدم
به جز بغض علی دیگر ندیدم

دلم لبریز از نا حق خود بود
درون من به پا بدر و اُحُد بود

 

چو ديدم از ميان روزن در

شده سَدّه شرارت ياس حيدر

 

همي تا بشكنم پهلوي سَد را

زدم با كل نيرويم لگد را

شنیدم تا زدم بر درب بسته
صدای استخوان های شکسته

(سيد محمد مير هاشمي)

مدح حضرت زهرا (س)

              يا زهرا (س)

زکوی فاطمه، سائل گذر کرد
حکایت بر رسول الله اثر کرد


گدا چون بوده نابینا و محتاج
صله از درگه خیرالبشر کرد


گشوده فاطمه در را به سائل
سلامی داد و بابا را خبر کرد


ولی برگشت زهرا داخل بیت
هماندم رفت و چادر را به سر کرد


پدر فرمود:این اعما است زهرا*   *(اعما:نابينا)
که نتواند نگاهی از بصر کرد


بگفتا:من که بینایم پدر جان
پدر باید ز نامحرم حذر کرد


پدر بر دختر خود گفت :مادر
به دست دخترش بوسه پدر کرد

(بهلول حبیبی زنجانی)

مدح حضرت زهرا (س)

         يا زهرا (س)

ای تاج سر عالم و آدم زهرا

از کودکیم دل به تو دادم زهرا

آن روز که من هستم و تاریکی قبر

جان حسنت برس به دادم زهرا

(شاعرش را نميشناسم)

باتشكرازبرادرگرامي جناب آقاي امير بزازي براي ارسال اين شعر

مدح حضرت زهرا (س)

                   يا زهرا(س)

كربلا وصلينده دايم باشيمين سوداسي وار

بيلميرم آخر نه وقت آماليمين اجراسي وار

اي عروسي كوينگيلن سائلينَ گويلون آلان

نا اميد اولماز ديلر هركسين زهراسي وار

(شاعرش را نميشناسم)

باتشكرفراوان ازبرادر گرامي جناب آقاي امير بزازي براي ارسال اين شعر

مدح و مرثيه حضرت زهرا(س)

              يا زهرا(س)

تو واسطه ی رزق خدا هر سحری
آمین دعای خسته ی در به دری
تنها نه مدینه که جهان نیست شود
یک لحظه اگر دست به نفرین ببری

(توحيد شالچيان)

باتشكرفراوان از جناب آقاي شالچيان براي ارسال اين شعرجانسوز

مدح و مرثيه حضرت زهرا(س)

                يازهرا(س)

گل، بي تو رخصت چمن آرا شدن نداشت

گل نه كه غنچه نيز دل وا شدن نداشت

 

بي مهرِ ماهِ روي تو، هرگز ستاره‌اي

اي زُهره روي! زَهره‌ي زهرا شدن نداشت

 

خير كثير! قدر تو اين بس كه غير تو

كس افتخارِ كوثرِ طاها شدن نداشت

 

تطهير، بي طهارت تو، لفظ بود و بس

لفظي كه هيچ مايه‌ي معنا شدن نداشت

 

غير از تو هيچ دختري، اي مادر پدر!

شايستـگيّ «امّ بيهـا» شدن نداشت

 

نخلي كه بود سايه نشينِ سرشكِ تو

در ريشه هيچ، حسرتِ طوبي شدن نداشت

 

دانم چرا ز خاك تو لاله نمي‌دميد

سرّ مگوي تو، سرِ گويا شدن نداشت

 

از چهره تربت تو اگر پرده مي‌گشود

تا حشر، كعبه، فرصت پيدا شدن نداشت

 

تنهاست چاه، همدم تنهايي علي

او بي تو، ميلِ همدمِ تن‌ها شدن نداشت

 

تابوت تو، علي، غم هجران، چهار طفل

«شب، مانده بود و جرأتِ فردا شدن نداشت» 1

1. سلمان هراتي

(جواد هاشمی (تربت))

مدح و مرثيه حضرت زهرا(س)

                   يا زهرا (س)

اشكان دو چشمان ترم چون درياست

  امسال تمام روزيم از زهراست

  از بوي تنور فاطمه فهميدم

سالي كه نكوست ازبهارش پيداست

(شاعرش را نميشناسم) 

 

مدح و مرثيه حضرت زهرا(س)

               يا زهرا (س)

خدا به غایت پاکی سرشت یاس تنت را

به رنگ بال ملائک کشید پیرهنت را

 

تورا نوشت کنار گل محمدی و بعد

به غنچه های جهان داد عطری از دهنت را

 

چهار ماه و ستاره به دامن تو روان کرد

که روشنا بدهد آیه آیه ی سخنت را

 

ولی چه زود به پایان رسید فصل بهارت

کدام دست درو کرد باغ نسترنت را ؟

 

تو شاه بانوی خورشید بودی و افسوس

کبود کرد شبی تازیانه ها بدنت را

 

علی چگونه غمت را برای چاه بگوید ؟

علی چگونه به این خاک بسپرد کفنت را؟

 

علی چگونه تحمل کند چگونه ببیند

میان آن درو دیوار نیمه جان شدنت را

 

چطور زینب دردانه ی تو تاب بیارد

حسين تشنه لب و پاره پاره ی حسنت را

 

ستون عرش تکان خورد تا تو آه کشیدی

به گوش شیعه بخوان باز قصّه ي کهنت را

(سارا جلوداريان)

مدح حضرت زهرا(س)

                     يا زهرا (س)

ما فاطميان اهل خرابات بهشتيم

خاكيم ولى از خاك نجف روضه سرشتيم


گاهى شجر طيّبه گاهى شجر طور

گه اهل بهشتيم و گهى باغ بهشتيم


ما مزرعه ي گريه ي شبهاى على‏ايم

او آب به ما داد و كنون حاصل كشتيم


در عمر كم خويش فقط اشك فشانديم

يعنى كه در اين باديه جز نور نگشتيم


برما حرجى نيست اگر باده كشيديم

آن را كه در اين مدرسه گفتند نوشتيم

(وحيد قاسمي)