مدح امام حسن مجتبی علیه السلام

              یا حسن بن علي

یکی از کوچه نشینان تو دنیا شده است

یکی از کاسه به دستان تو موسی شده است

آنکه از جام تو نوشیده مسیحا شده است

آنکه روی تو ندیده است زلیخا شده است


یوسفان گرم تماشای شما مست شدند

کوچه ها وقت عبورت همه بن بست شدند


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مدح و مرثیه امام حسن مجتبی علیه السلام

           یا کریم اهل بیت

نشسته ام بنويسم كه سفره داري تو

هميشه بيشتر از حد انتظاري تو

به دست با كرمت مي دهي كريمانه

به سائلان حسينت هر آنچه داري تو


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مدح و مرثیه امام حسن مجتبی علیه السلام

              یا کریم اهل بیت

ساقی نصیب ما دوسه جرعه شراب کن

مِی نوشمان کن و همه مان را خراب کن


با دل سخن بگو کمی از زندگانی ات

وز ماجرای خود دلمان را کباب کن


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مدح و مرثيه امام حسن مجتبي(ع)

                  غريب مدينه

حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند

رد دو دست ابالفضل روی آب بماند


حسن شدی که سوال غریب کیست درعالم

میان کوچه وگودال بی جواب بماند


حسین نیز غریب است اگرشبیه برادر

ولی بناست بقیع حسن خراب بماند


کمی زغصه ی تورخنه کرده است به بیرون

تفاوت زن چون "جعده" و "رباب" بماند


به احترام حسین سه روز مانده به گودال

بناست زائر تو زیر آفتاب بماند

(مهدی رحیمی)

هرگونه استفاده با ذكر منبع مشكلي ندارد

((با تشكر از امير بزازي براي ارسال شعر))

مدح و مرثيه امام حسن مجتبي(ع)

               وهو الكريم ابن الكريم....

آن شب كه عشق بود و خدا بود و هيچ كس

قافيه تنگ چشم شما بود و هيچ كس


مي خواست عارفانه ترين شعر گل كند

تنها لب تو مرد دعا بود و هيچ كس


وقتي خدا زمين كرم را بساط كرد

آنجا فقط براي تو جا بود و هيچ كس


ما بُرده ايم بازي مستانه تورا

زيرا كه عشق در كف ما بود و هيچ كس


دارد بهشت مي وزد امشب ز هرطرف

شد حول آتش غمت از قلب بر طرف


دستي كه بوم چشم تورا رنگ مي زند

دارد به قلب آينه ها چنگ مي زند


با تار هاي گيسوي چون آبشار تو

يوسف نشسته است و آهنگ مي زند


كي گفته صلح كردي و سازش ؟ خرافه است

چشم خمار تو دهل جنگ مي زند


يك لحظه بي عيار نگاهت اگر شوم

زرهاي كيسه ي دل من زنگ مي زند


كم كم خدا به نيمه ماهش رسيده است

يعني كه مه به نيمه راهش رسيده است


اي مقتداي هرچه مسيح و كليمها

با بركت از شما شده دست كريمها


تا آنكه يك نگاه به حاتم شما كني

زانو بغل گرفته دلش چون يتيمها


مي آورد بوي خدا را براي ما

هر روز از حوالي كويت نسيم ها


مديون آدمم شده ذكر توبه ام

يا محسن بحق حسن از قديمها


من مفتخر به نوكري حضرت توأم

تو سفره دار هستي و من دعوت توأم


اي چشمه ي دو چشم تو اهلي من العسل

اي آسمان صبر خدا ماه بي بدل


آقا شما كريم تريني تا ابد

يعني همه گداي شمائيم از ازل


عسيي بساط معركه را جمع مي كند اگر

يك روز پا به عرصه بذاريد بي محل


گرچه به گرد پاي شما هم نمي رسيم

بگذار خاك پاي تو باشيم لا اقل


جان عزيز خود بيا و ثواب كن

ما را جزامي سر راهت حساب كن


پهن است زير پاي شما بال جبرئيل

مي خشكد از نبودن اشك تو رود نيل


من بر كسي به غير شما رو نمي زنم

اي روي تو چراغ شب سوت و كور نيل


خيرت رسيده بر همه ي مردم زمين

بي مزد،بي توقع،پاداش بي دليل


نه گنبدي نه صحني نه گل دسته اي ولي

باغ بهشت ماست بقيعت خدا وكيل


بي اختيار مي شكند بغض قافيه

تبديل مي شود غزل تو به مرثيه


پيدا نكرده ام ز دو چشمت طبيب تر

اي شاه با فقيرترينها حبيب تر


اي كوه صبر،خاك شده پيش پاي تو

اي از همه شكستنت آقا عجيب تر


بي خود به سمت روضه كشيده نمي شوم

اي روضه ات هميشه ز هر كس غريب تر


هرچه نگاه محترم تو نجيب بود

چشم پليد همسر تو نانجيب تر


جانم فداي غصه تلمبار كردنت

با پاره پاره ي جگر افطار كردنت


ابروي تو اگرچه به محراب مي خورد

دارد شكسته مي شود و قاب مي خورد


وقتي به داغ كودكي ات فكر مي كنم

هفت آسمان به دور سرم تاب مي خورد


خون جگر،گرفتگي رخ،سكوت،درد

اين غصه ها ز كوچه فقط آب مي خورد


آقا غريب مانده تنت بين تيرها

اينجاي روضه ي تو به ارباب مي خورد


سردار بي سپاه بميرم براي تو

انگار كه مدينه شده كربلاي تو


گفتي خودت مدينه كجا كربلا كجا

تابوت من كجا كفن از بوريا كجا


گفتي هنوز مانده ببيني چه گفته ام

خون جگر كجا بدن سر جدا كجا


ديگر مجال نيست بگويم ز ماتمت

آخر تمام مي شود اين ماجرا كجا


در كربلا برادر مظلوم جاي من

از خون به دست كوچك قاسم حنا بزن

(رضا دين پرور)

هر گونه استفاده با ذكر منبع مشكلي ندارد