مرثیه سید الشهدا علیه السلام

     یا غریب المُشَّرَد

از حرم آمدم بگو چه کنم

جا برای نشستن من نیست

چقدر میروند و می آیند

فرصت زخم بستن من نیست

***

هر که گیرش نیامده نیزه

تکیه بر سنگِ دامنش کرده

از حرم آمدم بدیدم من

شمر رَختِ تو را تنش کرده

(شاعرش را نمیشناسم)

گودال

           يا مظلوم

نیزه نیزه دوباره سر نیزه...!

یک تن پاره، اینقَدَر نیزه...؟

 

این طرف دست من به رویِ سرم

آن طرف دست صد نفر نیزه


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مرثيه سيدالشهدا(ع)_گودال

               يا مقطع الاعضا

چیزی نمانده است ، سبکبال تان کنند

چیزی نمانده است،که بدحال تان کنند


چیزی نمانده است ، بیفتی زمین حسین

چیزی نمانده راهی گودال تان کنند


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مدح سيدالشهدا(ع)

        صد مرده زنده ميشود....

يابن الحسن بيا كه حلول محرم است

شادي به ما حرام شد كه ايام ماتم است

 

شرمنده شد بهار ز گلزار كربلا

بلبل كند نوا كه خزان محرم است

 

ما عاشقان لاله ي سرخ محمديم

كز عطر او بهشت خداوند خرم است

 

صد مرده زنده مي شود از ذكر يا حسين

ارباب ما معلم عيسي بن مريم است

 

عيسي اگر در اخر عمرش به عرش رفت

قنداقه ي حسين شرف عرش اعظم است

 

با يوسفش مقايسه كردم نگار گفت

او شاه مصر باشد و اين شاه عالم است

 

ما را نياز سير چمن نيست در بهار

روي حسينيان گل و اين اشك شبنم است

 

اي صاحب عزا به عزاخانه ها بيا

ياران سينه زن همه در زير پرچم است

 

گر وعده ي بهشت به ما مي دهد بهار

ما نيستيم طالب رضوان,مسلم است

 

بر عاشقان سياحت گلشن حرام شد

خاكم به سر كه قامت سرو علي خم است

 

اي آب بس كن اين همه جوش و خروش را

در پيش چشم ما علي اصغر مجسم است

 

سقا ز تشنگان حرم شرمسار شد

شرمنده ي خجالت او نهر علقم است

 

ساقي تشنه ,تشنه برون آمد از فرات

قربان غيرتش شود عالم اگر كم است

 

چون محتشم بخوان به پيمبر(كلاميا)

باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است

 

در بارگاه قدس كه جاي ملال نيست

سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است

(ولي الله كلامي زنجاني)

مرثيه سيدالشهدا

                يا قتيل العبرات

ای ز داغ تو روان خون دل از دیده ی حور
بی تو عالم همه ماتمکده تا نفخه ی صور

خاک ریزان به سر اندر سر جسم تو بنات (1)
اشک ریزان به بر از سوگ تو شعرای عبور(2)

از تماشای تجلای تو مدهوش کلیم
ای سرت سرّ انا الله و سنان نخله ی طور

دیده ها گو همه دریا شو و دریا همه خون
که پس از قتل تو منسوخ شد آیین سرور

شمع انجم همه گو ،اشک عزا پاش و بریز
بهر ماتمزده کاشانه چه ظلمات چه نور

پای در سلسله سجاد و به سر تاج یزید
خاک عالم به سر ِ افسر و دیهیم و قصور

دير ترسا و سر سبط رسول مدنی؟
آه اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور

تا جهان باشد و بوده است که داده ست نشان
میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور؟

سر بی تن که شنیده است به لب آیه ی کهف
یا که دیده است به مشکات تنور آیه ی نور؟

جان فدای تو كه از حالت جانبازی تو
در طفّ ماریه از یاد بشد شور نشور

قدسیان سر به گریبان به حجاب ملکوت
حوریان دست به گیسوی پریشان ز قصور

گوش خضرا همه پر غلغله ی دیو و پری
سطح غبرا همه پر ولوله ی وحش طیور

غرق دریای تحیر ز لب خشک تو نوح
دست حیرت به دل از صبر تو ایوب صبور

مرتضی با دل افروخته لاحول کنان
مصطفی با جگر سوخته حیران و حصور

کوفیان دست به تاراج حرم کرده دراز
آهوان حرم از واهمه در شیون و شور

انبیا محو تماشا و ملائک مبهوت
شمر سرشار تمنا و تو سرگرم حضور

(نيّر تبريزي)

1)مقصود از بنات: بنات النعش می باشد که نام هفت ستاره است در آسمان در جهت قطب شمال که آنرا دبّ اکبر هم می گویند

2) شعرا به فتح شین نام دوستاره است که یکی راشعرای شامی و دیگری را شعرای یمانی و شعرالعبورهم می گویندکه درشبهای تابستان نمایان می شوند

((باتشكرازبرادرگرامي جناب آقاي امير بزازي براي ارسال اين شعر))