مدح سيدالشهدا(ع)

      صل الله عليك يا اباعبدالله

من ِ نالایق اگر تشنه ی دیدار توام

از طفولیتم ارباب گرفتار توام

 

نیستم مستحق این همه لطف و کرمت

تا نفس میکشم ای شاه بدهکار توام

 

چون به دربار شما آمد و رفتی دارم

خلق گویند که من محرم اسرار توام

 

گریه کردن به تو را مادر من یادم داد

فخرم این بس که سیه پوش و عزادار توام


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مناجات

                 يا الله

وقتِ پذيرايي ات غذا نشود كم

لطفِ تو با حيف و ميل ما نشود كم

 

هر كه نشد سائل تو باخت وگرنه

دور ِكرم خانه از گدا نشود كم

 

بنده زياد است و با نيامدن من

در حرم تو برو بيا نشود كم

 

عادت ما بر گناه گرچه زياد است

عادت احسان كبريا نشود كم

 

قهر ز ما آشتي ز بنده نوازان

از سر ما سايه ي خدا نشود كم

 

حاجت ما در خور ِ خزانه ي تو نيست

هرچه كرم ميكني عطا نشود كم

 

روز قيامت به آتشم كه بسوزند

در دلِ ما مِهر مرتضا نشود كم

 

از سر ما هرچه رفت هيچ غمي نيست

سايه ي سلطانِ كربلا نشود كم

 

شكر، خدا را كه مبتلاي حسينيم

سينه زنِ بيرق عزاي حسينيم

(علي اكبر لطيفيان)

ولادت و مدح امام حسن مجتبي(ع)

           يا امام حسن(ع)

ما از ازل به جز تو هوايي نداشتيم

چشم اميد جانب جايي نداشتيم

آواره ميشديم در اين شهر بي پناه

جايي اگر به زير كسايي نداشتيم

هر بار كه پرستوي دل، بال و پر گرفت

جز يا كريم دست دعايي نداشتيم

بس كه گدا رسيده به شوق رسيدنت

جايي براي اينكه بيايي نداشتيم

مرد كريم نسل نسيم آمدي و ما

جز اين كلام زمزمه هايي نداشتيم

 

روح كرم به سينه ي دنيا دميده است

ابن الكريم خانه ي زهرا رسيده است


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مدح امام حسن مجتبي(ع)

 يا امام حسن مجتبي(ع)

شمشیر تو رعد و برق دارد

حُسنت سر ِغرب و شرق دارد

ای دل تو بگو حَسن بدین ناز

با حضرت حق چه فرق دارد؟

(احمد بابايي)

مرثيه سيدالشهدا (ع)

         لبيك يا حسين(ع)

خبر از حنجره ي شاه ولا مي آيد

خبر قافله ي كرب و بلا مي آيد

ايهّاالناس به اين نكته توجه داريد؟

صد و ده روز دگر ماه بلا مي آيد

(شاعرش را نميشناسم)

با تشكر فراوان از سرور گرامي جناب آقاي "مهدي پيران"

گودال

        يا سيدنا العريان

تشنه بود و به خاكها خونش

از رخ و گونه و جبين ميريخت

يكنفر خنده كرد به تشنگي اش

پيش او آب بر زمين ميريخت

***

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

امام زمان (عج)

           يا اباصالح

ديدار رخ نگار سخت است

وصل ِمه گلعذار سخت است

 

يك عمر در اين خزان نشستن

در آرزوي بهار سخت است

 

جايي كه همه به او رسيدند

محروم شدن ز يار سخت است

 

اين نخل ِ اميد ديدن او

تا اينكه رسد به بار سخت است

 

كس صيد دلم نكرده چون او

سوگند كه اين شكار سخت است

 

ديدار جمال آنكه باشد

مولاي علي تبار سخت است

 

در ماه خدا شعارم اين است

افطارِ بدون يار سخت است

 

چون نوبت ديدنش بيايد

گويند كه اختيار سخت است

 

خاك قدمش شفاي جان است

بي سهمي از آن غبار سخت است


شرمندگي از گناه و غفلت

از بس شده بي شمار سخت است

 

گر او نرسد به ياري من

هنگامه ي احتضار سخت است

 

در بيت جديد خود چه سازم

تاريكي ِ در مزار سخت است

(جواد حیدری)

مناجات

             يا رحمان يا رحيم

کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس

لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس

 

کرم و لطف تو چون سایه به دنبالم بود

من به دنبال دل خویش دویدم افسوس

 

تو مرا فاش به هنگام گنه می دیدی

من تو را دیدم و انگار ندیدم افسوس

 

تو ز لطف و کرم خود نبریدی از من

من در امواج گنه از تو بریدم افسوس

 

تو مرا عفو نمودی که به نارم نبری

من ز عفو تو خجالت نکشیدم افسوس

 

تو گناهان مرا از همگان پوشاندی

من ز فعل بد خود پرده دریدم افسوس

 

خرمن عمر، پراکنده شد و رفت به باد

من ِغفلت زده یک خوشه نچیدم افسوس

 

چشم دادی و ندیدم که ندیدم هیهات

گوش دادی نشنیدم نشنیدم افسوس

 

آشنا بودی و نشناختمت در همه عمر

که ز تو غیر تو را می طلبیدم افسوس

 

"میثم" از تیر گنه گشته وجودم چو کمان

سرو بودم ولی افسوس خمیدم افسوس

                    (غلامرضا سازگار"ميثم")

متفرقه

        انّ الحسين مصباح الهدي

شبیه خنده ی تلخ رقیب ها شده ایم

به جای سیب، اسیر دو سیب ها شده ایم

 

صدای هق هق آن گریه های زیبا کو؟

گرفت طعم مناجات طعم تنباکو

 

برای خواندن بعضی دعای معروفه

زیادفرق ندارند کافه یا کوفه!

 

میان معرکه امن یجیب هم خوب است

حرم پس از دوسه ساعت دوسیب هم خوب است

 

ظهور می کند آری صداکنید حتما!

میان کام گرفتن دعاکنید حتما!

 

کنایه بود ولی روضه خوان مواظب باش

آهای هیئتی ِنوجوان مواظب باش

(علي زمانيان)

با تشكر از سرور گرامي جناب آقاي "حيدر زنده بودي"

مدح حضرت قاسم ابن الحسن(ع)

  يا قاسم ابن الحسن(ع)

مهپاره ی ایل پاکِ محمودی تو

آئینه ی قدّی حسن بودی تو

صد خمره عسل ریخت زمین ، یابن حسن

لبهای خود هر بار که بگشودی تو

(رضا رسول زاده)

با تشكر از سرور گرامي جناب آقاي "رضا رسول زاده"

مناجات

             الهي العفو

آمد رمضان اسير پرهيز شديم

با رنج گرسنگي گلاويز شديم

يك بار به عشق تو سحر پا نشديم

از ترس شكم همه سحر خيز شديم

(سيد ابوالقاسم سعيدي)

با تشكر فراوان از سرور گرامي جناب آقاي " سيد مجتبي شجاع"

مناجات

                    يا الله

آن کریمی که کِشد ناز گدا آماده است

فرصت توبه در این ثانیه ها آماده است

 

خوب یا بد همه آئید که دعوت شده ایم

که در این بند برای همه جا آماده است

 

دیگر از درد گناه آه کشیدن کافیست

هر چه درد است بیارید دوا  آماده است

 

ماه احسان علی و حسن و فاطمه شد

سفره ی شمس جدا شاه جدا آماده است

 

شام جمعه است با آمدن ماه خدا

سفره مادری خون خدا آماده است

 

آخر درد دلم روضه بخوانم خوب است

مجلس گریه ی ما اهل بکا آماده است:

 

دل من پر زده و باز به گودال رسید

تا سر شاه عطش؛ نیزه چرا آماده است

 

تا نشیند به روی بوسه گه پیغمبر

خواهرش دید که یک چکمه به پا آماده است

 

تیز میکرد سر خنجر خود را نامرد

حرمله گفت که ای شمر بیا آماده است

(محمد حسن بيات لو)

برگرفته از وبلاگ وزين شعر شاعر

اجرا شده توسط حاج منصور ارضي

مناجات

                   الهي العفو

آن دل که پر ز لقمه ي نان حرام نیست

در سر کشی نفس یقین بی لجام نیست

 

شب زنده دار زنده به عشق و محبت است

خواب خوش زمانه وگر نه حرام نیست

 

نان حلال مایه فیض سحر شود

کی گفته ارتباط در و اشک و طعام نیست

 

در محفلی که درک حضورش میسر است

این شان خاص ممکن درک عوام نیست

 

ای دل بیا و چاره نما ظرف کوچکت

این فیض دائم است، تو حالت مدام نیست

 

بدبخت آن که دل به مقامات بسته است

خوش بخت آن دلی که اسیر مقام نیست

 

افطار می دهند و یتیمان گرسنه اند

اهل سحر به جان علی بی مرام نیست

 

آن دل که جا به کوی ولایت گرفته است

با منکران رهبر خود هم کلام نیست

 

با این همه جهالت و درماندگیم شکر

دارم خدای خوبی و کارم تمام نیست

 

ای منتقم به خاطر حیدر ز ما گذر

در عفو لذتی است که در انتقام نیست

 

فرمان بده به آتش دوزخ فرو نشین

این شیعه علی بود و بی امام نیست

 

ای دل علی بگو، سفر کربلا طلب

جز بوی سیب وقت سحر در مشام نیست

(سید محمد میر هاشمی)

برگرفته از وبلاگ وزين"حديث اشك"


مرثيه سيدالشهدا (ع)

               يا عطشان

يك عمر اگر روزه بگيريم و بگيرند

همتا نشود با عطش خشك دهانها

(شاعرش را نميشناسم)

مرثيه حضرت خديجه (س)

         يا حضرت خديجه (س)

لحظاتي كه نشستي بغل بستر من

اين قَدَر گريه نكن فاطمه جان در بر من

 

ديدن اشك تو والله برايم سخت است

پس عذابم نده در اين نفس آخر من

 

تو اجازه نده تنها بشود پيغمبر

بعد من باش كنار پدرت دختر من

 

صَرف دين پدرت شد لحظات عمرم

وقف شد دار و ندارم به ره همسر من

 

همه‌ي زندگي‌ام خرجيِ اسلام شده

جان من نيز فداي سر پيغمبر من

 

از همه ثروت من كه به هواي دين رفت

يك كفن نيست بپيچند بر اين پيكر من

 

اين همه سال غمي در دل من راه نيافت

ولي امشب غم فرداي تو آمد سر من

 

مي‌روم زود ز پيش تو دليلش اين است

كه نبينم چه مي‌آيد به سر كوثر من

 

مي‌روم تا كه نبينم كه به ضرب سيلي

چه مي‌آرند به روز گل نيلوفر من

 

پدرت گفته كه پهلوي تو را مي‌شكنند

واي از صدمه‌ي مسمار و گل پرپر من

 

وسط هجمه‌ي مردم تو صدا خواهي زد:

محسنم كشته شد اي واي بيا مادر من

(علي صالحي)

با تشكر از سرور گرامي جناب آقاي صالحي

گودال

                 يا عطشان

آنقدر تشنه ماند كه آب از سرش گذشت

با چكمه يك نفر ز روي پيكرش گذشت

 

وقتي برادرم به زمين خورد اي خدا

افتادم و سرم به زمين خورد اي خدا

 

ناله زدم كه اي پسر مادرم بيا

هفتاد و دومين تلفات حرم بيا

 

پاشو بيا حسين كه دارند ميرسند

از دور چند اسب سوارند ميرسند

 

اصلاً چرا غم علي اكبر تو را نكشت؟

تير آنقدر زدند شدي مثل خارپشت

 

از هولِ جايزه چقدر دستپاچه بود

سر را بريد و جاي سرت خنجرش گذاشت

(شاعرش را نميشناسم)

اين روضه در حال و هواي عاشورايي خوانده و حق روضه ادا شود

گودال

            يا قتيل العبرات

خنجر كشيده اند خدا را رضا كنند

خود را به زور در دلِ گودال جا كنند

 

اينجا كه گود بود چرا خورده اي زمين؟

جايي دگر نبود سرت را جدا كنند؟

 

انصاف نيست لشگر كوفه كفن شوند

اينها تو را مقابل زينب رها كنند

 

نه جاي نيزه مانده و نه نيزه مانده است

تا زخم ديگري روي آن جسم جا كنند

 

وقتي به عضو عضو تو رحمي نكرده اند

ميخواستي ملاحظه ي خيمه را كنند؟!

 

وقتي كفن براي تنت فايده نداشت

گفتند بوريا عوضش دست و پا كنند

(شاعرش را نميشناسم)

مدح و ولادت حضرت قاسم ابن الحسن(ع)

  يا قاسم ابن الحسن(ع)

تا که چشمان خویش وا میکرد

ملک از ذوق جان فدا میکرد

هرچه دل بود با خودش می برد

در مسیر خدا رها میکرد

حسن آن شب ز شوق تا خود صبح

به همه سائلان عطا میکرد

مادرش هم کنار گهواره

تا زمان سحر دعا میکرد

وقت خوابش برای لالایی

فقط عباس را صدا میکرد

 

هرکه در کوی عشق عازم شد

بخدا که گدای قاسم شد

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مرثيه حضرت قاسم ابن الحسن(ع)

        يا قاسم ابن الحسن (ع)

درست لحظه ی آخر در این محل افتاد

و قطره قطره ی اهلا من العسل افتاد

 

میان عرصه ی میدان عجیب غوغا شد

مفاصل تن قاسم یکی یکی وا شد

 

چقدر خون چکد از ریش ریش پیروهنت

شکست گوشه ی ابرو...شکسته شد دهنت

 

خمیدگی تنت کار نیزه ی خصم است

اگر چه درد کمر بین ما دگر رسم است

 

و ناگهان ز قفا تیغ آهنین خوردی

ز نصفه های کمر خم شدی...زمین خوردی

 

ز تارهای گلویت مرا صدا زده ای

چقدر در وسط صحنه دست و پا زده ای

 

بگو بگو گه عزیزم تـنت گسسته چرا

درون حنجره ات استخوان شکسته چرا؟

 

چرا تمام تـنت را چنین بهم زده ای

مگر محله ی قصاب ها قدم زده ای؟

 

چقدر میوه ی سبزم...رسیده ای قاسم

گمان کنم که کمی قد کشیده ای قاسم

 

عدو تمام تو را بند بند کرده گلم

و نعل اسب تو را قد بلند کرده گلم

(نيما نجاري)

با تشكر فراوان از سرور گرامي جناب آقاي "سيد احمد حسيني شاهرودي"براي ارسال اين شعر جانسوز

مرثيه موسي ابن جعفر(ع)

 يا باب الحوائج يا موسي ابن جعفر(ع)

ناگهان خلوت من با زدني ريخت به هم

مجلس ذكر ِ مرا بد دهني ريخت به هم

 

رويِ اين ساقِ ترك خورده بلندم كردند

استخوانم پس ِ هر پا شدني ريخت به هم

 

كار من از همه مجذوبِ خدا ساختن است

نظري كرده ام و قلب زني ريخت به هم

 

ديد حساس شدم آمد و دشنامم داد

پسر فاطمه را با سخني ريخت به هم

 

لعنتي بس كه از اين موي سرم ميگيرد

زلف آشفته به هر آمدني ريخت به هم

 

كار تشييع مرا لنگه دري عهده گرفت

از غم من دلِ هر سينه زني ريخت به هم

(علي اكبر لطيفيان)

مدح سيدالشهدا(ع)

              يا حسين (ع)

گره ي زلف تو در خواب گرفتارم کرد

زلف آشفته ات آشفته و بیدارم کرد

 

در شب زلف تو مشغول عبادت بودم

عسل لعل لبت طالب افطارم کرد

 

عذر می خواهم از این لحن طلبکارانه

خنده های شکر آمیز بدهکارم کرد

 

تیرهای مژه ات خرج سپاهیست ولی

تیر از چله برون نامده ناکارم کرد


نقطه ي خال لبت نقطه ي بسم الله است

قل هو الله چنین محرم اسرارم کرد

(امیرحسین الفت)

با تشكر فراوان از برادر بزرگوار جناب آقاي محمد قديمي

مدح سيدالشهدا(ع)

            بأبي أنت و اُمّي

سرمایه سری هست، فدای سر ارباب

سر به سر ارباب، سرِ نوکر ارباب

بهتر که سرم را به روی دست بگیرم

چیزی که ندارم ببرم محضر ارباب

از کودکی ام یاد گرفتم که بگویم

مادر پدرم نذر پدر مادر ارباب

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

جَمعند گداها همه دور و بر ارباب

کار آن قدری هست که بی کار نباشد

یک کارگر از این همه کارگر ارباب

این بال و پر سوخته ي فطرسی ام را

امشب برسانید به خاک در ارباب

 

با گفتن یک بار «حسین جان» گنهم ریخت

قبل از رمضان، سوم شعبان گنهم ریخت

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مدح حضرت زينب(س)

                يا زينب كبري(س)

عیسی که مرده زنده کرد ، گاهی خودش می شد مریض

با ذکر یا زینب مدد ، عیسی مداوا می شود

موسی چو اندازد عصا ، صد اژدها آید پدید

زینب عصا اندازد و موسی هویدا می شود

(شاعرش را نميشناسم)

با تشكر فراوان از سرور گرامي جناب آقاي جواد دانشمند

مرثيه حضرت خديجه (س)

              يا حضرت خديجه(س)

شب گذشته کمی خوب شد سخن می گفت

برایم از خودش از حال خویشتن می گفت

 

از اینکه سنگ گرفته به معجرش به سرش

و یک به یک همه اش را برای من می گفت

 

به اهل بیت پیمبر چقدر ایمان داشت

کنار ما سه تن از پنج تن می گفت

 

برایم از همه اموال و مال داشتنش

برایم از کفنی هم نداشتن می گفت

 

درست مثل کسی که خودش خبر دارد

فقط حسین حسین و حسن حسن می گفت

 

کفن رسید به دستش ولی نشد خوشحال

برایم از پسرم " شاه بی کفن" می گفت

 

بباف دختر من پیرهن برای غریب

به فاطمه ز حسین و ز پیرهن می گفت

       (علی اکبر لطیفیان)

با تشكر فراوان از سرور گرامي جناب آقاي"هادي وصال"

مرثيه سيدالشهدا (ع)

            يا عطشان

بخت امسال چه با من یار است

عطشت را عطشم غمخوار است

به فدای لب عطشان حسین

اولین ذکر پس از افطار است

(شاعرش را نميشناسم)

با تشكر فراوان از وبلاگ وزين "حديث اشك"

مناجات

                     يا الله

روزه زیباتر اگر تشنگی همراهش هست

بنده را بهتر اگر آه سحرگاهش هست

 

آنکه مجنون حسین است و غلام ارباب

دم افطار چه خوب است اگر آهش هست

 

بی سبب نیست که بستند در دوزخ را

رمضان ماه علی هست که دلخواهش هست

 

ای معاصی زدگان رحمت او گسترده است

بخشش و مغفرتش هست  اگر ماهش هست

 

شکر لله که گدای در اوییم فقط

ره به بیراهه نبردیم که درگاهش هست

 

به خدا می رسی همراه شهیدان ای دل

از مسیر حرم کرببلا راهش هست

(یاسر مسافر)

با تشكر از سرور گرامي جناب آقاي مسافر

مناجات

                   يا الله

غیر از تو ای خدا به کسی رو نمی زنم

جز در مقام قرب تو زانو نمی زنم

 

با کشتی شکسته ز امواج معصیت

جز در کرانه های تو پهلو نمی زنم

 

بعضی مواقع از سر تکرار معصیت

با غافلین درگه تو مو نمی زنم

 

با این که روسیاه ترین خلق عالمم

چنگی به غیر نغمه ی «ارجو» نمی زنم

 

خواهی مرا بری به جهنّم ببر ولی ...

... این را بدان که بانگ هیاهو نمی زنم

 

این بار اگر ردم نکنی قول می دهم

سنگی دگر به روی ترازو نمی زنم

 

تنها امید من پسر فاطمه بُوَد

بیهوده دل به این سو و آن سو نمی زنم

 

امشب دلم کبوتر بام رضا شده

پر جز هوای ضامن آهو نمی زنم

 

زهر جفا توان پرش را گرفته بود

مانند مادرش کمرش را گرفته بود

(محمد فردوسي)

باتشكر از سرور گرامي جناب آقاي فردوسي

مدح و مرثيه ي امام رضا(ع)

           يا امام رضا (ع)

از لطف التماس ِ صداهايِ آهوان

بي گريه هم گرفت دعاهايِ آهوان

آهو زياد محضر معشوق ميرود

پس وصلمان كنيد به پاهايِ آهوان

يك عده اي شدند گدا كلبِ كهف را

ما نيز ميشويم گداهايِ آهوان

نانم حرام ميل كبوتر شدن كنم

وقتي كه هست حال و هواهايِ آهوان

صورت گذاشتن به كفِ پات واجب است

آن هم در آستانِ خداهاي آهوان

صياد نيز پايِ تو را بوسه ميزند

با ذكر يا امام رضاهايِ آهوان

 

آهو شديم پس كرمت را نشان بده

مثل هميشه آن حرمت را نشان بده


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مدح امام رضا(ع)

             يا امام رضا(ع)

بهر حاجات اگر دست دعا برخيزد

دلبري هست به هر حال به پا برخيزد

 

لطف آقاي خراسان ز همه بيشتر است

هر زمان از دلِ پُر درد صدا برخيزد

 

آه در سينه ي عشاق به هم مرتبطند

وقت نقاره زدن  ناله ي ما برخيزد


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مدح حضرت معصومه (س)

       يا حضرت معصومه (س)

سائل لطف نوشتند بني آدم را

سر ِ اين سفره نشاندند همه عالم را

صبح فردا عجبي نيست اگر بنشانند

يك طرف آسيه و يك طرفت مريم را

حس ِ معراج نشينيِ من اين است فقط

گوشه اي از حرمت پهن كنم بالم را

در ضريحت شرف آدميت ريخته اند

پس محال است كه آدم نكند آدم را

 همه بالفعل مسيح اند اگر پخش كنند

نفس ِ دختر موسايِ مسيحا دم را

مثل يك عرش براي تو حرم ساخته اند

كاش ميشد حرم حضرت زهرا هم را

 

با گدايي حرم فخر به دنيا داريم

هرچه داريم از اين دختر موسي داريم


ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته