يازهرا(س)

ای بال و پر شکسته! مرا بال و پر مبند
بردار بارم از دل و بار سفر مبند

پای فراق را تو در این خانه وا مکن
دستی که بسته بود، تو بار دگر مبند

چشمت بهشت باشد و مژگان، در بهشت 
بگشا مژه, ز باغ بهشتم تو در مبند

ای قبله ی علی! ز چه رو رو به قبله ای؟ 
راه امید را به من، ای محتضر مبند

جانم بگیر از من دل خسته رو مگیر
راه نگاه را به رخ چون قمر مبند

(سیّد محسن حسینی)