امام زمان (عج)

 اللهم عجل لوليك الفرج

نمی دانم بگریم یا بخندم

به شادی دل ببندم یا نبندم

که صدها نیمه شعبان آمد و رفت

نیامد دلبر گیسو کمندم

(شاعرش را نميشناسم)

امام زمان (عج)

                يا ابا صالح

ناخواسته به روی سیاهم نگاه کن

یک بار هم به خاطر من اشتباه کن

 

جانا! مگر شکستن دلها گناه نیست

قربان دل شکستن تو ، پس گناه کن

 

با یک نگاه می کُشی و زنده میکنی

مابین مرگ و زندگی ام ، یک نگاه کن

 

حتی دروغکی شده از عاشقی بگو

امشب مرا برای همیشه سیاه کن

 

کُشتی مرا، ولی مرو از پیش کشته ات

تابوت بی قرار مرا سر به راه کن

(سعید حدادیان)

امام زمان (عج)

           يا صاحب الزمان(عج)

دست ما نیست به چشم تو گرفتار شدیم

همه اش کار خودت بود خریدار شدیم

 

خواب دیدیم که تو آمده ای اما حیف

صبح شد با جگر سوخته بیدار شدیم

 

نظرت آمد و دیدیم گنهکاری رفت

نظرت رفت، و دیدیم گنهکار شدیم

 

ذره ای شانه ي ما بار غمت را نکشید

گرچه یک عمر به روی دل تو بار شدیم

 

حیف از عمر گرانمایه که خرج تو نشد

شرمسار تو از این جمعه ي بسیار شدیم

 

ز علاج دگران درد بُوَد خوش ما را

نظر لطف تو دیدیم که بیمار شدیم

 

واقعاً جای سوال است که از بهر ظهور

ما چه کردیم که اینگونه طلبکار شدیم

 

لحظه لحظه به خدا جای شهیدان خالی است

حیف جامانده از آن غافله ي یار شدیم

 

آرزو هست ببینیم به این زودیها

زائر نیمه شب صحن علمدار شدیم

(احسان محسني فر)

 

امام زمان (عج)

           يابن الحسن(ع)

زيباترين بهانه ي چشم تري مرا

عمريست زير مِنّت خود پروري مرا

 

من يا كريم خسته پر ِ اين حوالي ام

در آسمان خود بده بال و پري مرا

 

من سائل قديمي اين خانه ام ببخش

بين ركوع خويشتن انگشتري مرا

 

در وسعت قنوت تو پروانه ميشوم

تا قدر يك نگاه به ياد آوري مرا

 

غرق گناه و وصله ي ناجور اين درم

يك شب ببين تو در سِمَت نوكري مرا

 

شايد در اين حسينيه چشمت مرا گرفت

از اشك خويشتن بده چشم تري مرا

 

امشب تصدق سر ِ سردار علقمه

با يك نگاه مرحمتت ميخري مرا؟

 

هر جا كه در زدم به رويم وا نگشته است

جز خانه ي حسين نمانده دري مرا

 

جان تو ذره ذره دلم آب ميشود

آقا بگو كرب و بلا ميبري مرا؟

(شاعرش را نميشناسم)

ولادت امام زمان(عج)

                دوازده

اي التماس و خواهش بالا، دوازده !

ظهر اذان عقربه ي ما، دوازده!

من حقم است هشت گرفتم چرا كه من

يك جمله هم نساخته ام با دوازده

با چند نمره باشد اگر رد نمي شوم ؟

يك ،دو ،سه،هفت،هشت،نه آقا دوازده

بي تو تمام اهل قيامت رفوزه اند

اي نمره ي قبولي دنيا، دوازده !

ثانيه هاي كُند،توسل مي آورند

يا صاحب الزمانِ خدا!يا دوازده

حالا كه ساعت تو و چشم خدا يكي است

آقا چقدر مانده زمان تا دوازده !

امروز اگر نشد ولي يك روز مي شود

ساعت به وقت شرعي زهرا، دوازده

 

اي آخرين بهار چرا دير كرده اي ؟

اي مرد با وقار چرا دير كرده اي؟

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

ولادت امام زمان(عج)

  اللهم عجل لوليك الفرج

نیمه شب بود یا که وقت سحر

مادر آمد به دیدگان تر

چند روزیست گشته مانوس ِ

لبِ گرم تو سینه ي مادر

آمد و دید بین گهواره

جای تو خالی است ای دلبر

رو به سوی امام کرده و گفت:

پسرم نیست چاره ای آخر

پاسخ آمد که غم مخور نرجس

گشته مهمان حضرت داور

بال جبریل بالش سر اوست

در طوافش ملائکه یک سر

جای او امن و کام او پر شیر

السلام علی ال«علی اصغر»

مادری بین خیمه می چرخید

دست بر روی سر،دلِ مضطر

هاجر کربلا چه چاره کند

سینه بی شیر...انتظار پسر

ناگهان در حرم به خود لرزید

میکند از چه هلهله لشگر

چونکه هر بار هلهله کردند

به هدف خورده تیر های سه پر

دختری زد صدا رباب بیا

پشت خیمه به پاشده محشر

وقتی آمد که قبر حاضر بود

غرق خون طفل روی دست پدر

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب......

 

ادامه نوشته

مدح امام زمان(عج)

        يا صاحب الزمان(عج)

اي بركشيده قامت رعنا به دلبري

چشم و چراغ ماه نشينان حيدري

 

حاجت به ذوالفقار نباشد كه ابرويت

با يك كرشمه  مي شكند پشت لشگري

 

يعقوب اگر جمال تو مي ديد از ازل

مي داد بر تو يوسف خود را به چاكري

 

در مُلكِ حُسن،يوسف مصري غلام توست

آري دو پادشاه نگنجد به كشوري

(ابوالفضل شيري)

 

ولادت امام زمان(عج)

          اللهم عجل لوليك الفرج

هميشه رهسپرم سوي جاده ي خورشيد

منم مسافر پاي پياده ي خورشيد

چه فرق ميكند از پشت ابر هم باشد

به طالبش برسد استفاده ي خورشيد

منم كه كاسه به دستم منم كه ظلماتم

دو جرعه نور دهيدم ز باده ي خورشيد

اگرچه دورم از آقاي خود ولي از او

جدا نگشتنيم چون بُراده ي خورشيد

شناسنامه ي من صبح اول ايجاد

چنين نوشته منم بنده زاده ي خورشيد

سلام ميدهم از عمق اين دلِ تاريك

به آخرين پسر خانواده ي خورشيد

 

تويي تو معني يا نور و عمق يا قدوس

بگو كه حضرت خورشيد كِي رسم پابوس؟

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

ولادت امام زمان(عج)

                 يا اباصالح

اميد گمشده ي سرزمين سبز خدا

امام مثل پيمبر،پيمبر فردا

تمام وسعت صحرا به عشق تو سبز است

بهشت ساكن صحراي توست زين گلها

كمي فرات ز سرداب آبي ات آور

كه تشنه هاي تو لب تشنه اند،اي دريا

چقدر سفره ي سبز تو چون علي ساده است

علي ترين ِ قبيله ، محمد دنيا

شب طلوع رُخت آسمان تبسم كرد

و موج موج فرشته به خاك شد پيدا

 

به وقت آمدنت آسمان تلاطم داشت

و سامرا به مدينه فقط تبسم داشت

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

ولادت امام زمان(عج)

         اللهم عجل لوليك الفرج

صبح الست بود و خدا بي حساب داد

آرامشي به هستي در اضطراب داد

عشق آفريد و عالم و آدم خطاب كرد

بر هر كه بوده فرصت يك انتخاب داد

با چارده ظهور ، خدا پرده را گشود

من را به دست اين دلِ خانه خراب داد

از من نبود حرفي و عشق از طُفيلشان

مشتي گرفت و خاك مرا پيچ و تاب داد

ميخواست تا تبار مرا هم نشان دهد

آنجا به جاي آب به خاكم شراب داد

انگور تاكهاي بهشتي رسيده بود

من تشنه بودم و به لبم جام ناب داد

 

من چون تو مست،مست تماشا شديم ما

پيمانه نوش يوسف زهرا شديم ما

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

       يا حضرت علي اكبر (ع)

ما را سرشته اند علي وارمان كند

حتي نوشته تشنه ي ديدارمان كند

اصلاً خدا به روي من و تو حساب كرد

وقتي كه خواست برده ي بازارمان كند

شايد كه در خريد بزرگي شويم يا

شايد نسيم آيد و بيدارمان كند

اما كسي نيامد و مارا نخواست كس

دستي نبود تا كه سبك بارمان كند

بوديم نا اميد كه مارا ميان خلق

چشمي نمي خريد كه بيمارمان كند

اما رسيد حضرت ارباب زاده اي

آمد كه تا هميشه گرفتارمان كند

ما را خريد و خادم اين خانواده كرد

تا بيشتر ز پيش بدهكارمان كند

 

پروانه ايم و قسمت اين خانواده ايم

شاهيم و چاكران همين شاهزاده ايم

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

          يا حضرت علي اكبر(ع)

گفتند بهشتي كه نباشي برهوت است

ديديم كه اين مُلك ز فيضت ملكوت است

گفتند كه از تيره ي مردان بزرگي

ديديم تمام تو جلال و جبروت است

گفتند در آئين شما باده حرام است

ديديم مِي نام تو در جام قنوت است

هرجا سخن از حسن تو آيد به ميانه

در كنج لبِ يوسفيان خال سكوت است

قافيه مهم نيست در آن بيت كه گفتند

الطاف خداوند به عشق تو منوط است

 

تو يوسف ليلا و زليخاي تو عالم

جا دارد اگر خاك شود پاي تو عالم

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

         يا شبه پيمبر

دل حرم میشود سحر گاهیش

که شود صحن دیده تر گاهی

قطره ي آب در مرور زمان

میکند در حجر اثر گاهی

دل من سخت تر زسنگ که نیست

امتحان کن بر این جگر گاهی

ای خریدار بر رضای خدا

جنس پس مانده را بخر گاهی

یعنی آنقدر بی بها هستم

نیستم لایق نظر گاهی

بین سجاده دیده بر راهم

نیمه شب میشود خبر گاهی

بنده ای راکه دست وپا گیر است

همرهت تا خدا ببر گاهی

قتلگاهی به پا کنی با ناز

گر از اینجا کنی گذر گاهی

پسری که کریم زاده بُوَد

میکند جلوه ي پدر گاهی

 

تاج اصحاب یا علی اکبر

یابن ارباب یا علی اکبر

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

       نسل علي تبار

خدا هرچه پسر بر او بيارد

حسين اسم علي را ميگذارد

الهي كور باشد چشم دشمن

حسين اسم علي را دوست دارد

(شهاب الدين خالقي)

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

         يا حضرت علي اكبر(ع)

تو نور آمدي و شب ز خواب خوش پا شد

تو چشمه آمدي اما مدينه دريا شد

 

گل از گل همه ي خانواده ات شكفت

شكوفه هاي نگاه تو تا شكوفا شد

 

دوباره دور و بر كوچه ي بني هاشم

صداي حاجت مشتي فرشته پيدا شد

 

ز بس ستاره براي زيارت آمده بود

شب تولد تو مثل روز زيبا شد

 

تو طعم نوبر فرزند را چشانيدي

به يمن آمدن تو حسين بابا شد

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

         يا حضرت علي اكبر(ع)

تاج سري و هر نفس ما ارادت است

آقا تويي و غير تو اي شاه رعيت است

روز من هميشه جوان در كنار توست

شوق شماست اين دل اگر با طراوت است

وقتي اذان مأذنه الله اكبر است

يعني دعاي همره تو استجابت است

وقتي كه آمدي همه گفتند احمد است

كار امام نيت و فعلش عبادت است

بايد هميشه بر قد و بالات خيره بود

در خَلق و خُلق بين تو و او شباهت است

 

رعناترين سُلاله ي زهرا تويي علي

بالا بلند خانه ي ليلا تويي علي

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

     يا علي اكبر حسين(ع)

ديشب از عشق چشم من تر بود

عاشقي حرف ما و دلبر بود

دلِ گم گشته ام مرا ميبرد

دلم از كودكي كبوتر بود

تا سر كوچه ي خدا رفتم

كه پُر از چشمه هاي كوثر بود

چشم من بود و دامن ساقي

دست من بود و لطف ساغر بود

من ز هوش و دلم ز دستم رفت

كار پيمانه هاي آخر بود

 

كار دل، كار عشق دست تواند

هم خدا، هم حسين مست تواند

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

           يا علي اكبر ليلا(س)

ساقي بيا كه مشكلم آسان نميشود

جامي بريز باده كه پنهان نميشود

طوفانيم،رسيده ام از خم سبو كشم

با اين يكي دو جام كه طوفان نميشود

ما را خدا براي حسين آفريده است

اين بندگي حواله ي سلطان نميشود

ما از ازل خراب سبوييم و غير ما

مستي حريف اين مِي ِجوشان نميشود

ما عاشقيم ،عاشق ارباب زاده ايم

اين عاشقي نصيب سليمان نميشود

 

ساقي بيا و اين دل دلداده را ببين

جامي بريز و حضرت شهزاده را ببين

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب..... 

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

        يا حضرت علي اكبر(ع)

عاشــق  آن است که پــر می گیــرد

فقـــط    از  عـــشق  خبــر می گیرد

از جـــگر  آتـــش  اگـــر   می گـــیرد

عشــق را   مــَـــدِ  نظــر می گیـــرد

 

منـــطق منــطقه ی ما عـشق است

مذهــب مــطلقه ی ما عـشق است

 

بی دل آن اســت که دل داده  بـــه تو

کار  و  بـارش  فـقط   افـتاده  بــــه  تو

سجــده کرده خـــود ســـجاده  به تو

می رســـد  آخر  این  جــاده بـــه تو

 

راهی  جــاده ی  مجـــنون  شــدنیم

بســکه  آمــاده ی مجــنون  شـدنیم

 

مــــا   هـــــمه در بــــــه در لـــیلاییم

بیــــشتر  دور  و    بــــر    لیــــــلاییم

ســــائل   پشــــت    در  لــیــــــلاییم

زیــــر    دیـــــن   پــــسر   لیــــــلاییم

 

تـــــو علـــی اکــــبر لیـــــلا هــستی

نـــــوه ی     اول   زهـــــرا  هـــــستی

 

کیـــستی   محـــــشر   در   گهـــواره

فـــاتــــح    خیــــبر   در    گــــــهواره

یــــا کـــــه پیــــــغمبر  در گــــــهواره

خـــــنده ات   اکـــــبر  در  گـــــــهواره

 

هـــمه را یـــــاد نبـــــی می انداخـت

یــــــاد میـــــلاد  نبــــی  می انداخت

(مصطفي صابر خراساني)

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

           شبه پيمبر

من از گیسوانت پریشان ترم

ز چشم خراب تو ویران ترم

تو از نور خورشید پیداتری

من از نور مهتاب پنهان ترم

کویرم ولی از کرامات تو

من از عطر گل های باران، ترم

تو لیلایی و بلکه لیلاترین

من از آهوان تو حیران ترم

اگر روی تو قبله گاه من است

من از هر مسلمان مسلمان ترم

 

تو موسایی و رود نیلت منم

شرار غمی و خلیلت منم

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب....

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

                پيمبر كربلا

بايد براي طور كليمي درست كرد

سجاده اي گرفت و حريمي درست كرد

بايد براي مقدمي از بال جبرئيل

در گوشه اي نشست و گليمي درست كرد

بايد در ازدحام گدا و كميّ ِ جا

جايي براي مرد كريمي درست كرد

بايد قسم به نور دوعين حسين داد

تا از خدا،خداي ِ رحيمي درست كرد

بايد دلِ حسين هواي نبي كند

شايد دوباره خلق عظيمي درست كرد

 

مجنون شهر بودم و ليلا نداشتم

اكبر اگر نبود من آقا نداشتم

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

        يا شهزاده علي اكبر (ع)

ای زاده ی زهرا جگرت می رود از دست

امروز که دارد پسرت می رود از دست

ای کاش که بالای سرش زود بیایی

گر دیر بیایی ثمرت می رود از دست

بد نیست بدانی؛ اگر از خیمه می آیی

با دیدن اکبر کمرت می رود از دست

افتادنت از زین پدرت را به زمین زد

برخیز و گر نه پدرت می رود از دست

 

برخیز که عمه نبرد دست به معجر

بر خیز به جان من و این عمه ات، اکبر

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

       يا حضرت علي اكبر (ع)

باعشق تو تمام دلم عشق ميكند

تا مينويسم از تو قلم عشق ميكند

نه اينكه ما فقط به تو دلداده ايم بس

با عشق تو خداي تو هم عشق ميكند

هم تو كريم و هم پدر و هم قبيله ات

بر خانواده ي تو كرم عشق ميكند

وقتي به پيش چشم پدر راه ميروي

بر قامتت قدم به قدم عشق ميكند

وقتي كنارحضرت عباس ميرسي

از اين سپاه چشم حرم عشق ميكند

 

قلب پدر از عشق تو تسخير مي شود

روحش به چشمهاي تو زنجير مي شود

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

       يا شبه پيمبر

خیز و شمشیر مرتضی بردار

بزن ای شیر بر دل کفار

زره مصطفی بپوش علی

در رکاب عقاب پا بگذار

نعره ای زن منم علی اکبر

نوه ي حق حیدر کرار

همچو شیری بزن به قلب سپاه

تابریزی به هم یمین و یسار

ضجه کوفه را درآوردی

ای ابر مرد عرصه پیکار

هر طرف تاب میدهی تیغت

کشته سازی زکشته بسیار

تشنگی را بهانه را فرمودی

رو نمودی به جانب دلدار

لب نهادی بر آن لبان خشک

گفتی آهسته این سخن با یار

کی محاسن سپید در بندم

دست خود از محاسنت بردار

 

تا که دلکنده از تو بابا شد

بالهای شهادتت وا شد

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

        يا حضرت علي اكبر (ع)

كسي مثال تو آئينه ي پيمبر نيست

و يا شبيه تو مثل علي دلاور نيست

تو آمدي وشبيه ولادت زهرا

خدانوشت به دلها حسين ابتر نيست

تمام عرش اگر روي كفّه اي باشند

به تار موي گداي درت برابر نيست

هميشه تيغ تو چون رعد و برق ميبريد

چرا كه تيغ تو از ذوالفقار كمتر نيست

هزار لشگر جنگي هزار فرمانده

حريف ضربه ي دست علي اكبرنيست

مرابه خاك درت نوكريست اربابي

چراكه خاك درت كمتر از ابوذر نيست

زخاك پاي تو جوشيد چشمه كوثر

مقام حضرت ليلا كه مثل هاجر نيست

 

تو آمدي كه اذان نمازها باشي

تو آمدي كه گل ياس كربلا باشي

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

              حيدر كربلا

 يوسف ترين خَلقي و احمد شمايلي

 زهرا صفات هستي و حيدر خصائلي

 چشمان تان دليل توالي جز و مد

 مهتاب پرفروغ تمام سواحلي

 از خانواده ي كرمي اي بزرگوار

 باني خير سفره ي فضل محافلي

 آوازه ات رسيده به دروازهاي چين

 گنجينه ي سترگ و عظيم فضائلي

 شاگرد درس رزم علمدار كربلا

 جنگاور بدون رقيب قبائلي

 

اي دومين قمر رخ ايل ابوتراب

تصويري از شجاعت عباس بين قاب

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

              پيغمبر حرم

حالا که خاکم را سرشته دستهایت

بگذار تا باشم همیشه خاک پایت

بال و پری می خواهم امشب از تو آقا

تا که تمام عمر باشم در هوایت

آه ای اذان گوی سحر گاه مدینه

یاد نبی را زنده می سازد صدایت

ای کاش چشمانم تبرّک می شدند از

گرد و غبار بال خاکیّ عبایت

ای زینت کرب و بلای حضرت عشق

بگذار باشم زائر پائین پایت

 

عمریست از مهر تو در دل توشه دارم

شوق طواف مرقد شش گوشه دارم

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب......

 

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

 يا حضرت علي اكبر(ع)

ماه در گردش خدا هستی

نوه ی شاه لافتی هستی

خلقا و منطقا شبیه رسول

المثنای مصطفی هستی

حیدری بار آمدی آقا

چقدر شکل مرتضی هستی

در مقام شما همین بس که

پسر شاه کربلا هستی


چقدر غیرتی و حساسی

رونوشت جناب عباسی

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....

ادامه نوشته

مدح و ولادت حضرت علي اكبر(ع)

             دلبر حسين (ع)

نور خدا ز صورت تو دیده می شود

پیغمبرانه بر  همه  تابیده  می شود

شمشاد قامتی و به شمشیر کوفیان

گلبرگها ز ساقه تو  چیده می شود

مثل بلورشیشه ای سنگ خورده ای

با بوسه ای وجود توپاشیده می شود

مقراض اهل کوفه چه آورده برسرت

هرگوشه ای زدشت تنت دیده می شود

در زیر سم اسب  تنت  مثل  زعفران

برروی سنگها همه سابیده می شود

جسمی که زیرضربه به هم ریخته چسان

هرتکه ای به روی عبا چیده می شود

بر   ناله  های   ممتد بابا  کنار    تو

ازسوی لشگری همه خندیده می شود

قلبی که از تمام  تنت  پاره  تر  شده

با هر صدای قهقه  رنجیده  می شود

 

دنبال زینب  آمده  سقای  عالمین

فریاد می زنند که وای از دل حسین

 

ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب......

 

ادامه نوشته