گودال
يا مظلوم
نیزه نیزه دوباره سر نیزه...!
یک تن پاره، اینقَدَر نیزه...؟
این طرف دست من به رویِ سرم
آن طرف دست صد نفر نیزه
تو از هر سمت هم اگر خوردی
نخوری کاش از کمر نیزه
بر زمین غَلط کم بزن اینقَدر
نرود پیکر تو در نیزه
التماس هر چه میکنم این شمر
میزند بر تو بیشتر نیزه
لب و دندان تو... زبانم لال
برَوَد در دهن اگر نیزه...
وسط راه كه زمین خوردم
چادرم گیر کرده بر نیزه
تیر و شمشیر و سنگ و چوب و عصا
چاره دارد همه ... مَگر نیزه
چقدر درد می کند پهلوت
نکند خورده بی خبر نیزه؟!
نصفِ يك روز همه كَسَم رفتند
وَه چه بد زد به من ضرر نيزه
جان تو فکر هم نمی کردم
شود این قدر دردسر نیزه
مادرم جیغ میکشد وقتی
میخورد بر تن تو هر نیزه
سنگها یک به یک زیاد شدند
زود ماهِ مرا ببَر، نیزه
چقدر آشناست این ...نکند؟
به خدا این سری که بَر نیزه ...
(هانی امیر فرجی)
با تشكر فراوان از برادر عزيزم جناب آقاي "هاني امير فرجي"
(ابد والله يازهرا ما ننسا حسينا)