مرثیه امام حسن مجتبی علیه السلام
يا امام حسن(ع)
دیگر رها ز غصه و محنت شدم حسین
از خاطرات خویش چه راحت شدم حسین
با کس نگفته ام ز چهل سال پیش من
از کوچه ی مدینه که غارت شدم حسین
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
يا امام حسن(ع)
دیگر رها ز غصه و محنت شدم حسین
از خاطرات خویش چه راحت شدم حسین
با کس نگفته ام ز چهل سال پیش من
از کوچه ی مدینه که غارت شدم حسین
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
يا امام حسن مجتبي(ع)
یاسی به رنگ سبز ز گلخانه می رود
یا رب خدایِ درد ز کاشانه می رود
پیچیده بین چادر ِ خاکی ِ مادرش
بر دست ها، غریبه ای از خانه می رود
اینجا هزار تیر به تشییعش آمده
تا کس نگوید از چه غریبانه می رود
خون میچکد به دوش اباالفضل از کفن
گویی دوباره فاطمه بر شانه می رود
فریاد خواهری پی تابوت می رسد
مادر ندارد این که غریبانه می رود
(حسن لطفي)
يا حسن ابن علي(ع)
پنجاه و هشت روز فقط صبر کرده ام
تا بهترین مِی ِ علوی گردد این عَنَب
پنجاه و هشت روز به نخل وجود خود
آب از سرشک دادم و بَر داد یک رطب
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
حسن جان (ع)
باشد چنين قرار بميرم براي تو
اي شاهِ سفره دار بميرم براي تو
آقا قبول كن حبيبِ شما شوم
بايد كه من دوبار بميرم براي تو
سرلشگران همگي اهل ِ مَنسَبَند
تنهايِ روزگار بميرم براي تو
آبِ خوش از گلوي تو پائين نرفته است
اي مَردِ غم سوار بميرم براي تو
"حتي نوادگان تو صاحب حرم شدند"
فرزندِ بي مزار بميرم براي تو
(شاعرش را نميشناسم)
با تشكر فراوان از برادر عزيزم جناب آقاي "حميد كرمي"
يا امام حسن (ع)
مرغ شب ميرود و انجمن آماده كنيد
خانه را بَهر ِ عزاي حسن آماده كنيد
بر نيايد دگر از دست طبيبان كاري
كارم از كار گذشته كفن آماده كنيد
مخفي از زينب و طفلان حرم تابوتي
بهر تشييع غريب وطن آماده كنيد
تا تنم جاي بگيرد به جوار زهرا
برويد و به بقيع قبر من آماده است
چشم پوشيد ز من مادر من منتظر است
تيرباران شدن اين بدن آماده كنيد
(حاج حيدر توكل)
با تشكر فراوان از سرور گرامي جناب آقاي "محمد محبي"
یا اباعبدالله
رازی مشو ای ماه که بی نور بمانیم
از دایره ی لطف تو ما دور بمانیم
سودای وصالت همه ی دلخوشی ماست
مگذار قیامت ز تو محجور بمانیم
(شاعرش را نمیشناسم)
یا اباعبدالله
گر چه من پستم و بی ارزشم و ناچیزم
هرچه دارم همه در پای حسین میریزم
گر شود از دم روضه گذر ِ تابوتم
سر برآرم ز کفن سینه زنان بر خیزم
(شاعرش را نمیشناسم)
یا اباعبدالله
ای کاش که ثابت همه در عشق بمانید
جز عشق حسینی همه از سینه برانید
تا نام حسین هست همه ورد لب من
تلقین سر نعش ِ من دلخسته نخوانید
(شاعرش را نمیشناسم)
یا اباعبدالله
عمریست که عشق ازلی کرده اسیرم
من بنده وی گشتم و اوست امیرم
ای کاش که در میکده ی عشق خدایا
تا شور حسینی به دلم هست بمیرم
(شاعرش را نمیشناسم)
حسن جان(ع)
روزي رسد كه يك حرمي را بنا كنيم
تا تَحتِ قُبه يِ حسني ات دعا كنيم
با اولين سلام به درب ورودي ات
ذكر دخول درب حرم را نوا كنيم
طفلانِ ما برايِ تو قُلَك شكسته اند
شادند از اينكه كُلِّ حرم را طلا كنيم
يك پنجره براي حرم جور ميكنيم
دردي كه بي دواست در آنجا دوا كنيم
بر رويِ قبر اُمِّ بنين مادر شما
آيا شود كه خانه ي سقا بنا كنيم؟!
حتماً براي شستن قبر رفيع ِ تو
با اين گلاب چشم حرم را جلا كنيم
(علي قديمي)
با تشكر فراوان از برادر عزيزم جناب آقاي "حميد كرمي"
يا بقية الله
باد هم كم نكند سوز ِ دلِ صحرا را
قطره يِ عشق به آتش بكِشَد دريا را
اين ترك خورده دلم وحشت آن را دارد
كه بميرد وَ نبيند پسر ِ زهرا را
(شاعرش را نميشناسم)
با تشكر فراوان از سرور گرامي جناب آقاي "ميثم ملكي"
امان از دل زينب(س)
همه را با تو رو به رو ميكرد
نيزه را در گلو فرو ميكرد
سر ِ عباس را زمين ميزد
دختر ِ تو عمو عمو ميكرد
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
داد و بيداد...
نرفته از نظرم ذوالجناح بر ميگشت
كه رفته رفته صدايت ضعيف تر ميگشت
ز بس كه بر بدنت زخم هاي كاري بود
كه زخم ِ تازه اگر بود بي اثر ميگشت
در ازدحام حرامي و نيزه هايِ بلند
شكافِ زخم ِ تنت باز و بازتر ميگشت
ميان حلقه ي نامحرمان خودم ديدم
كه شمر با سرت از قتلگاه بر ميگشت
غروب بود و ربابَت ميانِ آتش و دود
هنوز بين ِ مزاري پي ِ پسر ميگشت
(شاعرش را نميشناسم)
فرياد يا محمدا زينب رسيد به كربلا
تمام دختركان را نشانه ميكردند
به خنده صحبتي از كار ِ خانه ميكردند
اگرچه رنج ِ سفر، زخم ِ راه را ديدم
دوباره آمدم و قتلگاه را ديدم
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
يا قتيل العبرات
كاروان غمت اي عشق چهل روز كه هيچ
تا چهل قرن اگر گريه كند باز كم است
(شاعرش را نميشناسم)
با تشكر فراوان از برادر عزيزم جناب آقاي "امير بزازي"
يا حسين(ع)
با همین سوز که دارم بنویسید حسين
هرکه پرسید ز يارم بنویسید حسين
ثبت احوالِ من از ناحیه يِ ارباب است
همه ی ایل و تبارم بنویسید حسين
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
امان از دل زينب(س)
كار از تشبيهِ ايوب و صبوري اش گذشت
نام زينب تا كه بردم صبر زير گريه زد
(سيد پوريا هاشمي)
يا صاحب الزمان(عج)
چشمم اگر چه خشك ولي مبتلاي توست
اشكي بده كه نذر تو و گريه هايِ توست
قربانِ چشم ِسرخ ِ شما، ميكُشي مرا
باران گرفته است اگر هاي هايِ توست
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
سالار زينب(س)
گاهی ز روی نی سر تو میخورد زمین
گاهی سر برادر تو میخورد زمین
فریاد "یا حسین"ِ دلم میرود به عرش
تا صورت مطهر تو میخورد زمین
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
يا اول مظلوم
اي واي نديدي كه چه ديدم آن روز
او خورد زمين و من خميدم آن روز
از پهلويِ ميخ كوب زهرايم واي
با دستِ خودم ميخ كشيدم آن روز
(شاعرش را نميشناسم)
يا مظلوم
از بسكه خورد بر بدنش نيزه و خَدَنگ
شد پيكرش شكفته، چو گلهاي سرخ رنگ
از تير غم، چو ابر بهار آسمان گرفت
باران خون، به گلشن او داد، آب و رنگ
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
یا مظهر العجایب
مدح علی را گر کسی گوید عبادت می کند
یا بشنود توصیف وی ازحق اطاعت می کند
شد اولین مداح وی خلاق کل ما خلق
در شان وتعریف علی قرآن کفایت می کند
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
حسن جان
من كه از داغ حسين غرق ملال و مَحَنَم
من مسلمان شده ی دست امام حسنم
من گدای کرم گُل پسر ِ فاطمه ام
حسنی ام بنویسید به روی کفنم
(محسن عرب خالقي)
يا حسن ابن علي(ع)
اول تو را سرشته و انسان درست کرد
شرح تو را نوشته و قرآن درست کرد
بعداً گِل اضافیتان را افاضه کرد
تا از من خراب مسلمان درست کرد
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
یا کریم ابن الکریم
تا خدا خلق نمودت ز خودش این را گفت:
"فتبارک" به تو که مثل خودم زیبایی
محو رخسار تو ابلیس شد و سجده نکرد
مات ومبهوت فقط گفت :عجب سیمایی
بحث یکتایی حق را به تو نتوان سنجید
"لا شریک له" اگر هست٬تو استثنایی
(شاعرش را نميشناسم)
يا امام حسن(ع)
از بس که مثل حضرت زهرا منور است
مست اند اهل خانه به قدری معطر است
حیدر ز شوق، محو تماشای روی اوست
گفتم که گفت فاطمه، او چیز دیگر است
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
يا كريم
در طالعم اسیر حسن را رقم زدند
روزی که نقش خلقت من را رقم زدند
از روی سرو قامت لیلایی حسن
در شعر عشق سرو چمن را رقم زدند
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
یا حسن ابن علی
بالی برای پر زدنم دست و پا کنید
از قید و بند غصه دلم را رها کنید
ای روزه دارهای سر سفره ی کرم
حالی چو دست داد برایم دعا کنید
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
یا حسن بن علي
یکی از کوچه نشینان تو دنیا شده است
یکی از کاسه به دستان تو موسی شده است
آنکه از جام تو نوشیده مسیحا شده است
آنکه روی تو ندیده است زلیخا شده است
یوسفان گرم تماشای شما مست شدند
کوچه ها وقت عبورت همه بن بست شدند
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....
یا کریم اهل بیت
نشسته ام بنويسم كه سفره داري تو
هميشه بيشتر از حد انتظاري تو
به دست با كرمت مي دهي كريمانه
به سائلان حسينت هر آنچه داري تو
ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب.....