مدح و مرثيه حضرت زهرا(س)

               يازهرا(س)

دست خدا در خلقت زهرا چه ها کرد

سر تا به پا اعجاز را بر او عطا کرد

 

تا این که گنج مخفی اش پنهان نمانَد

طرح جدیدی از خداوندی به پا کرد

 

نوری سرشت و مدتی بعد از سرشتن

او را به نام حضرت زهرا صدا کرد

 

وقتی برای بار اول، فاطمه گفت

آنجا حساب "فاطمیون" را جدا کرد

 

او جای خود دارد، کنیز خانه ی او

با یک نگاهی خاک را مثل طلا کرد

 

حوریه بود و دستهایش پینه می بست

از بس که در این خانه گندم آسیا کرد

 

نان شبش در دست مسکین مدینه...

می رفت، یعنی روزه را با آب وا کرد

 

امشب دخیل چادری پر وصله هستم

آن چادری که بی خدا را با خدا کرد

 

این هم یکی از معجزات درب خانه است

در سینه چندین استخوان را جا به جا کرد

 (علی اکبر لطیفیان)

مدح حضرت زهرا (س)

                 يا زهرا(س)

وقتی گدای فاطمه بودن برای ماست
احساس میکنیم که دو عالم گدای ماست

با گریه بهر فاطمه آدم عزیز است
این گریه خانه نیست که دولت سرای ماست

اینجا به ما حسین و حسن وحی میشود
پیغمبریم و مجلس زهرا حرای ماست

سلمان شدن نتیجه همسایگی اوست
زهرا برای سیر کمال ولای ماست

تنها وسیله ای که نخش هم شفاعت است
چادر نماز مادر ارباب های ماست

باران به خاطر نوه ی فضه میرسد
ما خادمیم و ابر کرم در دعای ماست

فرموده اند داخل آتش نمیشویم
فردا اگر شفاعت زهرا برای ماست
(علی اکبر لطیفیان)

مدح و مرثيه حضرت زهرا(س)

          يا زهرا(س)

بانی خلقت عالم زهرا

ناجی حضرت آدم زهرا

الگوی عصمت مریم زهرا

باعث بهجت خاتم زهرا

 

بضعه ی پاک نبی اللّهی

حافظ جان ولی اللّهی

 

نفس گرم مسیحا داری

ید بیضایی موسی داری

لقب اّم ابیها داری

به خدا در دل ما جا داری

 

مادری و همه فرزند تو ایم

به خداوند که پابند تو ایم

 

بهترین سیر الی الله تویی

شمس و نجم و فلک و ماه تویی

گریه و سوز و غم و آه تویی

دشمنِ دشمن بدخواه تویی

 

خصم را زیر نظر داری تو

بس که چون شیر جگر داری تو

 

هل اتی می چکد از دستانت

بشر و جن و ملک حیرانت

جان ناقابل ما قربانت

نه تو ... بلکه نظر سلمانت ...

 

... نار را جنّت الاعلی بکند

کار صد حضرت عیسی بکند

 

ما همه قطره تو دریا هستی

همه جا محور و مبنا هستی

تو علمدار تولّا هستی

یک تنه حامی مولا هستی

 

بی زره آمدی و تنهایی

گرچه خانوم ولی آقایی

 

خیبری باز مهیّا کردی

"یا علی" گفتی و غوغا کردی

دشمنان را همه رسوا کردی

بند از دست علی وا کردی

 

غیرت حیدری ات را عشق است

هیبت محشری ات را عشق است

 

چه به روز سر تو آوردند؟!

از چه رو خون به دل تو کردند؟!

پهلویت را پس در آزردند

غنچه ی یاس تو را پژمردند ...

 

فاطمه نقش زمین شد ای وای

مرتضی خانه نشین شد ای وای

(سروده ي دوست گرامي محمد فردوسي)

مدح و مرثيه حضرت زهرا(س)

        يازهرا(س)

السلام ای طلیعه ی انوار

مادر طیّبات و پاکی ها

اعتبار قنوت اهل زمین!

آسمانی ترین خاکی ها

*****

با نفس های خویش آوردی

عطری از یاس و سیب را در باد

آن قدر اوج عرش رفتی که

روی خورشید سایه ات افتاد

*****

نور چشمانت ای ولایت محض

معرفت داده هر وجودی را

تو خودت نه! که جای خود بانو

چادر خاکی ات یهودی را

*****

یک مسلمان نمود و جان بخشید

تن بی روح اعتقادش را

مثل این که به تازگی پیدا

کرده گم کرده و مرادش را

*****

رفته دل های ما به روزی که

از غم و درد پیکرت گفتی

درد دل کردی و به آهی سرد

حرف هایت به دخترت گفتی:

*****

زینبم ای عصای کوچک من

کمکم کن زجای برخیزم

من که طوبای سبز بودم آه...

لیک حالا شبیه پاییزم

*****

با همین دست لرزه افتاده

کفنی دوختم برای خویش

نه فقط من،مدینه هم دارد

انتظار غروب من از پیش

*****

حرف آخر...ببخش دخترکم

گر که تنها گذارمت زینب!

وعده ی ما کنار نهر فرات

به خدا می سپارمت زینب!

(سروده ي دوست گرامي توحيد شالچيان ناظر)

مدح و مرثيه حضرت زهرا(س)

          باني كربلا

فاطمه یک آسمان ادراک بود

فاطمه خورشید روی خاک بود


قلب حق در سینۀ او می طپید

از سَرْ انگشتش نجابت می چکید


چشم زمزم از غمش نمناک بود

دامنش از آب کوثر پاک بود


آسمانی بود صاف و بی کران

قصه گویی بود در شهر کران


دستهایش خوابگاه پینه بود

قلب پاکش قتلگاه کینه بود


خاک پایش آبروی خاکیان

آستـانش معبـد افـلاکیان


صالحـات باقیـاتش مستمـر

بذل و جودش همچو قبرش مستتر


ماه در پیشانی او خانه داشت

شمع رویش یک جنان پروانه داشت


تار گیسویش کمند شیر بود

فاتح خیبر در آن زنجیر بود


خانه اش در سادگی ممتاز بود

هر چه در آن خانه بود اعجاز بود


لاله زار لاله هـای نـاز بود

در به روی مستمندان باز بود


گرچه یک زن با هزاران درد بود

زن مگو او یکتنه صد مرد بود


در مصاف دشمنان نستوه بود

پشت حیدر او مثال کوه بود


هیچ میدانی چرا آن بت پرست

مست بیرحمانه پهلویش شکست


جرم او برگشتن از ایمان نبود

جرم او سرپیچی از قرآن نبود


جرم او در فکر دشمن کم نبود

جرم او این بود قدّش خم نبود


جرم او این بود نا سالم نبود

جرم او این بود که مجرم نبود


گفت من از حق حمایت می کنم

از غـدیـر خم حراست می کنم


من طرفدار حقیقیت خواهیم

تشنــۀ جـام رسول اللهیم


من بـه دنیـا مجتبا آورده ام

کربلا در بطن خود پرورده ام


ای حسادت پیشه گان برده خو

سست پیمانان رذل و کینه جو


همسرم حیدر عدالت گستر است

رهنمای امت پیغمبر است


بازوانش قلعه امنیت است

بندبند پیکرش از غیرت است


خانه اش منزلگه اغیار نیست

کعبه جای عقرب جرار نیست


این حقیقت همچو کوکب منجلی است

بعد پیغمبر فقط حق با علی است


ای قلم اینک دگر وقت عزاست

فاطمه تا گفت حق با مرتضاست


آنچنان زد با لگد بر طاق دَر

پشت دَر با محسنش زد بال و پر


سنگ ، کاری را که با آئینه کرد

میخ ِ در ، آن کار را با سینه کرد


سینه دفتر شد قلم مسمار در

منتشـر شـد داستانی معتبر


صد هزار افسوس زهرا خسته بود

دست حیدر را پیمبـر بسته بود


دست خیبر گیر او گر باز بود

سر ز نامردان یثرب می ربود


گر پیمبر دست او را می گسست

گردن نحس عمر را می شکست


لاله اش خونین به روی خاک بود

سینـۀ غیـرت از غـم چاک بود


زینب و کلثوم بر سر می زدند

بوسه بر پاهای مادر می زدند


خانه را برهم کشاکش کرده بود

مجتبی در گوشه ای غش کرده بود


یک پسر گویا ولی جان داده بود

روی پـاهـای پـدر افتـاده بود


صورتش را حوض کوثر کرده بود

اشک چشمش خاک را تر کرده بود


مرتضي خم شد به حال شورو شین

گفت بـابـابت فـدایت یا حسین


این محن یک قطره از دریای توست

گوشه ای از روز عاشورای توست


خیمه هایت رقص آتش می کنند

دخترانت تشنه لب غش می کنند


سینۀ زهرا و میخ در کجا

دستهای زینب و خنجر کجا


دستهای بستۀ حیدر کجا

پنجۀ عباس نام آور کجا


لالۀ پـاییـزی پـرپـر کجا

حلق مذبوح علی اصغر کجا


قدر این درگه بدان غفاریا

نعمتش را تاکند افزون خدا


چون نمک خوردی نمک گیرش شدی

مبتلای بند زنجیرش شدی


او تو را از غم رهایی می دهد

با وصالش آشنایی می دهد

(استاد حسين غفاري)

مدح حضرت زهرا(س)

                 يا ام ابيها

بي نام تو زهرا، گره اي وا شدني نيست

هرگز نفسي،بي تو مسيحا شدني نيست


بوسه به گل دست تو معراج رسول است

فرزند كسي ام ابيها شدني نيست


اصلا چه نيازي به پسر داشت پيمبر

نسل نبوي جز به تو احيا شدني نيست


سلمان كه مريد قدمت بود هميشه

فهميد كه بي اذن تو اقا شدني نيست


خورشيد،زياديست به هر جا كه تو باشي1

مانند تو هر نور كه زهرا شدني نيست


تو منحصرا باني اين چرخ كبودي

در خلقت ما نقش تو حاشا شدني نيست2


از چشم تو تا عرش خدا فاصله اي نيست

بي عطر تو فردوس فريبا شدني نيست


بايد كه خدا بر قلمم واژه گذارد

چون جمله ي هم شأن تو پيدا شدني نيست


هيچ از تو نفهميد كسي كه به جسارت...

...نه گفتن اين واقعه املا شدني نيست


1وام گرفته از شاعر گرانقدر علي اكبر لطيفيان

2...لولا فاطمه لما خلقتكما

(سروده ي دوست گرامي حسن كردي)

مدح و مرثيه حضرت زهرا(س)

                  يا زهرا(س)

نبی به بوی بهشتیّ تو ارادت داشت
علی به جلوه ی هر روزه ی تو عادت داشت


کدام نور ز مصراع بیت تو جوشید؟
که شعله هم به در خانه ات ارادت داشت


برای خاطر حیدر به تازیانه نشست
کدام دست، چنان دست تو عبادت داشت؟


برای ضربه ی دیگر به دیدنت آمد
که گفته قاتل تو نیّّت عیادت داشت؟


پس از تو ای گل نشکفته پرپر این بلبل
ز شام تا به سحر گریه ها به یادت داشت


قسم به سوره ی خاکیّ چادرت، بانو!
به درک قدر تو باید فقط سعادت داشت

(رضا جعفري)

مدح حضرت زهرا(س)

                 يا زهرا(س)

از روز ازل دلبر ما حضرت زهرا

اين پاي تو و اين سر ما حضرت زهرا


افسوس كه با خاك همه انس گرفتيم

بسته شده بال و پر ما حضرت زهرا


اي كاش بسوزيم و بسازيم و بريزد

در پاي تو خاكستر ما حضرت زهرا


بر دفتر دل از تو نوشتيم كه شايد

امضا بزني دفتر ما حضرت زهرا


داديم به حكاك عقيق دل و گفتيم

حك كن روي انگشتر ما حضرت زهرا


بي بي قدمي رنجه نما از سر احسان

اين پاي تو و اين سر ما حضرت زهرا

(محمد ناصري)


مدح حضرت زهرا(س)

        كوثر هجده بهار

چه تعبیری خدا در نقطه دارد

که تفسیری جدا هر نقطه دارد

به تعداد بهار عمر زهرا

همین اندازه کوثر نقطه دارد*

(شاعرش را نميشناسم)

*سوره ي كوثر 18 نقطه دارد

باتشكرازدوست گرامي سيد محسن حبيب اله پور براي ارسال اين شعر

مدح و مرثيه حضرت زهرا(س)

                يازهرا(س)

آن که با خلقت تو هر چه که بود آورده

جبرئیلش به سجود تو سجود آورده


نه... غلط گفتم از آغاز خدا با نورت

نه فقط آن چه که بود، آن چه نبود آورده


سر سجادۀ شب، ماه ، شب اول ماه

سر تعظیم به پیش تو فرود آورده


باد از خاک سر کوی تو سوغات سفر

یک بغل رایحه ي عنبر و عود آورده


مادر آب تویی و پدر خاک علی

آب و خاکی که گلم را به وجود آورده


چند قرنی ست که مضمون بلند عمرت

شاعران را به سرِ گفت و شنود آورده


هیزم آورد در خانۀ تو کینه ولی

آتش فاجعه را چشم حسود آورده


ای که هم رنگ بلالت شده دیوار حرم

چه بلایی به سرت آتش و دود آورده


آه... خورشید علی بادِ مخالف چندی ست

در حوالی رخت ابر کبود آورده


باعث سجده به دامان تو در علقمه شد

آن که بر فرق علمدار عمود آورده

(محسن عرب خالقي)

مدح حضرت زهرا(س)

               يا زهرا (س)

چون خدا خلقت صدیقه ي کبرا میکرد

 جلوه ي صورت خود را متجلا میکرد

 

رازي از اعظم اسماي صفات خود را

يك به يك با صفت فاطمه معنا ميكرد

 

ازدواج علی و فاطمه با آن برکات

 چشمه ای بود که پیوند دو دریا میکرد

 

 مهر زهراست شفاعت ز گناه امت

 این صداقیست که او خویش تقاضا میکرد*  *(صداق:مهريه)

 

مرتضی چشم خدا بود و خدا را می دید

 هرزمانی که به زهراش تماشا میکرد

 

 اول و خاتمه ي هر سفری پیغمبر

 قصد احرام حرمخانه زهرا میکرد

 

فضّه ي خادمه اش مرتبه ي مريم داشت

قنبر خانه ي او كار مسيحا ميكرد

(سيدرضا مؤيد)

مدح حضرت زهرا(س)

         يا زهرا (س)

ای تکلم کرده با روح‌الامین
دختر تجریدی زیتون و تین

ای شبستان حرا آینه‌ات
شیر سرخ کربلا از سینه‌ات

دختر رود تجلی در مسیل
دختر آواز بال جبرئیل

ای کبود ارغوان‌ها دیه‌ات
آب‌های آسمان مهریه‌ات

ای ملائک بر سلامت صف زده
عرش بر دامان تو رفرف زده

ای ز نامت گل چمن آرا شده
هاجر از اندوه تو سارا شده

معجز شق‌القمر ابروی تو
لیلة‌الاسرای ما گیسوی تو

تو تلاوت را گلستان کرده‌ای
کوثری و ختم قرآن کرده‌ای

با تو می‌گریید شب شیر خدا
با تو می‌خندید شمشیر خدا

درجهان گر پرتو حیدر نبود
ماه رخسار تو را همسر نبود

ور نمی‌زد شیر حق لبخند تو
وا نمی‌شد بر فلک روبند تو

شبنم آیینه چبود غیر راه
نیست جز خورشید هرگز کفو ماه

کیست کفوت آنکه در شأنش به زیر
وال من والاه آمد در غدیر

کیست کفوت آنکه در حصرای خم
مست شد از جام اکملت لکم

آنکه درخندق عدو را کشت او
بدر ابروی تو را انگشت او

ای پر از هیهات حیدر خشم تو
ای شب قدر علی در چشم تو

ای گل با اشک خونین‌تر شده
ای به هجده سالگی پرپر شده

جان فدای بغض تنها ماندنت
داغ تلخ از پدر جا ماندنت

چون نگرید چشم زهرا سرخ و تر
در فراق هم پیمبر هم پدر

با محمد از تو دوری کی توان
در فراق تو صبوری کی توان

می‌شتابد تا بگیرد نور ماه
پاره‌های فتنه چون ابر سیاه

آه زهرا، عرش مشکی پوش شد
وای، شمع مصطفی خاموش شد

چون رود خورشید ما، در گور وای
این ولایت را که؟ باشد نور وای

ای پدر، این امتان را وامنه
ابن عمّ خویش را تنها منه

سایه ي سبز رسالت بی‌تو نیست
رنگ بر روی عدالت بی‌تو نیست

بی‌تو فرق عدل را شق می‌کنند
غصب حق ما به ناحق می‌کنند

بی‌تو سلمان باغ بی‌بر می‌شود
بی‌تو صحرا بی‌ابوذر می‌شود

بی‌تو می‌بندد شقاوت آب را
غرق در خون می‌کند محراب را

با تنی از تیر و خنجر چاک چاک
می‌چکد خون حسینت روی خاک

اهل‌بیت گریه و سوزیم ما
خیمه‌های نینوا دوزیم ما

فقه این مذهب درخت خاک ماست
فهم این دین مرتع ادارک ماست

ما ز جسم دین خود جان ساختیم
روی مذهب باغ عرفان ساختیم

این فدک در آب و خاک و بذر ماست
این توسل در تمام نذر ماست

زین ولایت هرکه باغی می‌خرد
در دل او نام زهرا می‌برد

روی رود روح پل داریم ما
چارده معصوم گل داریم ما

چارده آئینه عاری زرنگ
یک بهار از چارده معصوم رنگ

پنج تن، مثل ستون در دین ماست
چارده آئینه در آئین ماست

چارده آینه پاک و صیقلی
یازده آیینه از نسل علی

باغبان این زمین پیغمبرست
منبع این آب حوض کوثرست

حوض کوثر چیست اشک فاطمه
ابر می‌گرید ز رشک فاطمه

اشک زهرا حوض کوثر می‌شود
ساقی این اشک حیدر می‌شود

ناز آن اشکی که زهرا باورست
وای بر چشمی که بی‌ زهرا ترست

هرکه یک شبنم بگرید در غمش
آب می‌نوشد زمین از زمزمش

هر کجا سبزیست نام فاطمه‌ست
این سیادت از مقام فاطمه‌ست

دامن زهرا بهار نینواست
لاله، خون پرورده‌ای از این هواست

به به از پیوند یاس و نسترن
هم حسین اینجا شکوفد هم حسن

اشک زهرا چیست روح یاسمین
یک شراب ناب از زیتون و تین

فهم این نازک خیالی مشکل‌ست
قلب زهرا را محمد در دل‌ست

کیست نورچشم احمد؟ فاطمه
کیست تأنیث محمد؟ فاطمه

همچنانکه لاله از صحرا تپید
مصطفی از سینه‌ی زهرا تپید

پس بهار سبز برهان فاطمه‌ست
پس نزول‌آباد قرآن فاطمه‌ست

آن شب قدری که روح آمد فرود
جز به قلب نازک زهرا نبود...
(احمد عزیزی)

مدح و مرثيه حضرت زهرا(س)

بي بي بي حرم قبرت كجاست مادر


وقتی خدا بهشت معطر درست کرد

از برگ گل برای تو پیکر درست کرد


آب و گلت که نور و دو صد شیشه عطر سیب

آخر تورا به شیوه دیگر درست کرد


از تو تمام آمدنی ها شروع شد

یعنی تو را میان آن همه ، سر درست کرد


آمد تمام هست تو را بی نظیر ساخت

از آيه های ناب تو کوثر درست کرد


با نام تو دریچه ای از آسمان گشود

بر بالهای مرده من پر درست کرد


اصلاً برای درد کبودی که می کشی

روز ازل دو چشم مرا تر درست کرد


دست کریه یک نفر از عمر بودنت

یک شاخه زخم یک گل پرپر درست کرد


بانو مزار گم شده ات تا دم ظهور

ازمن دلی شبیه کبوتر درست کرد  

(علیرضا لک)

مدح حضرت زهرا(س)

              نسل کریم

ای مادر نمونه ی نسل کریم ها

زیباترین پیام تمام نسیم ها


ذاتا هوای بود ترا لمس می کنم

ای در دلم کشیده شده از قدیم ها


در دست آسمانی تو خوش نشسته است

این لانه های پر تپش یاکریم ها


از روزی نگاه شما حرف می زنند

با شعله های گرم رسیدن کلیم ها


حتی اگر رسول خدا هم لقب گرفت

از مهر توست پرورش این یتیم ها


اما چه زود برگ گلت را کبود کرد

روزی که می شکست تمام حریم ها

(علیرضا لک)

مدح حضرت زهرا(س)

                مادر جان

مادرم گرچه مرا تاج سر است

مويي از زهرا به از صد مادر است

(سيد حسن خوشزاد)

((باتشكر از برادر گرامي جناب آقاي امير بزازي براي ارسال شعر))

مدح حضرت زهرا(س)

              يازهرا(س)

شب تاريك كنار تو به سر مي آيد

 نام زهرا به تو بانو چقدر مي آيد


آبرو يافته هركس به تو نزديك شده

خار هم پيش شما گل به نظر مي آيد


و نبوت به دوتا معجزه آوردن نيست

از كنيزان تو هم معجزه بر مي آيد


پاي يك خط تعاليم تو بانو والله

عمر صد مرجع تقليد به سر مي آيد


مانده ام تو ،اگر از عرش بيايي پايين

چه بلايي به سر اهل هنر مي آيد


مانده ام لحظه ي پيچيدن عطر تو به شهر

ملك الموت پي چند نفر مي آيد

(كاظم بهمني)

هرگونه استفاده با ذكر منبع مشكلي ندارد

مدح حضرت زهرا(س)

         بهار علي(ع)

گر علی دل، قرار او زهراست

ور علی گل، بهار او زهراست

 

او که خود فخر خلقت است به حق

مایه ی افتخار او زهراست

 

جلوه گاه خداست خود، اما

جلوه ­ی کردگار او زهراست

 

ذوالفقارش اگر عدوکُش شد

جوهرِ ذوالفقار او زهراست

 

در علی می توان خدا را دید

زانکه آیینه دار او زهراست

 

او ندارد به دار دنیا مِهر

تا که دار و ندارِ او زهراست

 

سیر، از سِیرِ باغ و گلزارست

گل و باغ و بهار او زهراست

 

خود میان بهشت می بیند

تا به خانه کنار او زهراست
(علي انساني)
هرگونه استفاده باذكر منبع مشكلي ندارد

مدح حضرت زهرا(س)

                 يازهرا(س)

سالي است نكو، كه دل نكوتر باشد

چشم از هيجان عشق او تر باشد


آغاز بهار فاطميه است و دلم

اي كاش به تربتش كبوتر باشد

(شاعرش رانميشناسم)

هرگونه استفاده با ذكر منبع مشكلي ندارد

مدح حضرت زهرا(س)

       يا زهرا (س)

هر دل پي دلستان خود ميگردد

هر كس پي هم زبان خود ميگردد

روزي كه كند پدر فرار از پسرش

زهرا پي دوستان خود ميگردد

(شاعرش را نميشناسم)

هرگونه استفاده با ذكر منبع مشكلي ندارد