مدح و مرثيه حضرت زهرا(س)
السلام ای طلیعه ی انوار
مادر طیّبات و پاکی ها
اعتبار قنوت اهل زمین!
آسمانی ترین خاکی ها
*****
با نفس های خویش آوردی
عطری از یاس و سیب را در باد
آن قدر اوج عرش رفتی که
روی خورشید سایه ات افتاد
*****
نور چشمانت ای ولایت محض
معرفت داده هر وجودی را
تو خودت نه! که جای خود بانو
چادر خاکی ات یهودی را
*****
یک مسلمان نمود و جان بخشید
تن بی روح اعتقادش را
مثل این که به تازگی پیدا
کرده گم کرده و مرادش را
*****
رفته دل های ما به روزی که
از غم و درد پیکرت گفتی
درد دل کردی و به آهی سرد
حرف هایت به دخترت گفتی:
*****
زینبم ای عصای کوچک من
کمکم کن زجای برخیزم
من که طوبای سبز بودم آه...
لیک حالا شبیه پاییزم
*****
با همین دست لرزه افتاده
کفنی دوختم برای خویش
نه فقط من،مدینه هم دارد
انتظار غروب من از پیش
*****
حرف آخر...ببخش دخترکم
گر که تنها گذارمت زینب!
وعده ی ما کنار نهر فرات
به خدا می سپارمت زینب!
(سروده ي دوست گرامي توحيد شالچيان ناظر)
(ابد والله يازهرا ما ننسا حسينا)