مرثيه حضرت زهرا(بستربيماري)
يا زهرا(ع)
ناله در سينه ي بشكسته ي من زنداني است
گريه هايم همه شب تا به سحر پنهاني است
به پريشاني گيسوي حسينم سوگند
دل دريايي ام از دست غمت طوفاني است
به خدا گريه ي من بر رخ و بر پهلو نيست
همه ي غُصه ي من آنكه تو خود ميدانيست
چند روزي است علي سر به گريبان داري
چند روزي است جهان در نظرم ظلماني است
آنقدر هر دل شب در بر من آه مكش
ز چه رو تا به سحر ديده ي تو باراني است
دردم اين است تو بر رفتن من گريه كني
ليك در خانه ي همسايه ي ما مهماني است
حال چون وقت جدايي است رخم سير ببين
زير اين نيلي سيلي رخ من پيدا نيست
(جواد محمد زماني)
+ نوشته شده در شنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۱ ساعت 21:9 توسط رضا قرباني
|