يا زهرا(ع)

ناله در سينه ي بشكسته ي من زنداني است

گريه هايم همه شب تا به سحر پنهاني است

 

به پريشاني گيسوي حسينم سوگند

دل دريايي ام از دست غمت طوفاني است

 

به خدا گريه ي من بر رخ و بر پهلو نيست

همه ي غُصه ي من آنكه تو خود ميدانيست

 

چند روزي است علي سر به گريبان داري

چند روزي است جهان در نظرم ظلماني است

 

آنقدر هر دل شب در بر من آه مكش

ز چه رو تا به سحر ديده ي تو باراني است

 

دردم اين است تو بر رفتن من گريه كني

ليك در خانه ي همسايه ي ما مهماني است

 

حال چون وقت جدايي است رخم سير ببين

زير اين نيلي سيلي رخ من پيدا نيست

(جواد محمد زماني)