مدح و مرثيه قمر بني هاشم عليه السلام
يا قمر العشيره
چقَدَر خوب كه غارتگر ِ دلها شدهاي
حيدري زاده، پسر خواندهي زهرا شدهاي
حضرتِ ماه كه خورشيد پناهنده يِ توست
كاشف الكَربِ ولي الَهِ عُظما شدهاي
قمر ِهاشميان، سَروِ ِكَلابي هايي
اَلحق عباس، سزاوار ِ تماشا شدهاي
ضرباتي كه به صِفّين زدي محشر كرد
الگوي مشق ِ نبردِ نَخَعي ها شدهاي
حافظ عصمتِ ناموس ِخدايت كردند
همه ي دلخوشيِ زينبِ كبري شدهاي
كمترين معجزه ي چشم ِ تو سلمان سازي ست
حيفِ تو نيست بگوئيم مسيحا شدهاي؟!
دست بر قبضه مَبَر جنگ به تأخير افتد
مشك كافي ست كه تو حضرت سقّا شدهاي
لشكر از هيبتِ عباسيِ تو ريخت به هم
دل به دريا زده و حسرتِ دريا شدهاي
روي قولِ تو رقيه چه حسابي وا كرد
ذكر ِ آرامش ِ اصغر شبِ لالا شده اي
زخم ِ شرمندگي اهلِ حرم با تو چه كرد
كه زمينگير ترين ساقيِ دنيا شدهاي
هيچ كس فكر نميكرد زمينت بزنند
بَد زمين خورده ولي بر سر ِ نِي پا شدهاي
چقدر كم شدهاي! حجم ِ تنت را بُردند
زير ِ پا سخت در اين معركه پيدا شدهاي
اي گُل ِ اُمِّ بنين اين چه شكوفا شدني ست؟!
علقمه گُل شده از بسكه ز هم وا شدهاي
حرمله چَشم ِ تو را از حَدَقه بيرون ريخت
خار ِ چَشم ِ همه ي تنگ نظرها شدهاي
شير شد ريخت سر ِشانه سرت را ز عمود
ديد وقتي كه تو بي دستي و تنها شدهاي
آب گشتي و نشد تا به حصيرت ببرند
اي كه در كوچكيِ قبر معمّا شدهاي
(عليرضا شريف)