يا قتيل العبرات

همراه زخم های تنت گریه ام گرفت

از پیرهن نداشتنت گریه ام گرفت

 

با دیده های سرخ جگر مثل مادرم

هنگام دست و پا زدنت گریه ام گرفت

 

جایی برای بوسه برادرم نیافتم

از نیزه های در بدنت گریه ام گرفت

 

تا دیدم آن سواره ی ولگرد نیزه دار

بر تن نموده پیرُهنت ، گریه ام گرفت

 

وقتی شنیدم از پسرت ای امام اشک

یک بوریا شده کفنت ، گریه ام گرفت

(وحيد قاسمي)