يا قتيل العبرات

لبریز آه و ندبه و غم گریه می‌کنم

دلتنگم و به یاد حرم گریه می‌کنم

 

شایسته ي زیارت شش گوشه نیستم

این روزها به حال خودم گریه می‌کنم

 

تا تلّ زینبیّه و گودال قتلگاه

تا خیمه ها قدم به قدم گریه می‌کنم

 

با علقمه، به یادت لبت آب می‌شوم

با روضه های مَشک و عَلَم گریه می‌کنم

 

حتی اگر که خون بچکد از نگاه من

هر صبح و شام نه ؛ همه دم گریه می‌کنم

 

گفتند چشم خواهرت از دست رفته بود

معلوم شد برای تو کم گریه می‌کنم

(يوسف رحيمي)