صل الله عليك يا اباعبدالله

اي علمدار سپه در دلِ شب بار ببند

محمل پردگيان دوز ز اغيار ببند

 

همه ي اهل حرم را به حرم كن احضار

كودكان را به محبت دلِ شب كن بيدار

 

اين خداحافظي آخر ما با زهراست

بعد از اين وعده ي ما با همگان كرب و بلاست

 

خواهر انگار همين جاست طواف من و تو

قبر گمگشته ي زهراست مطاف من و تو

 

مادرا ميبرم از كوچه پريشاني را

ميبرم همره خود اينهمه قرباني را

 

مشكل قافله را وابگذاريد به من

گريه ي دختركم را بسپاريد به من

 

شيرخوارم كه شده كودك هجده روزه

گردنش حرز ببنديد ولي از بوسه

 

اي سپه دار ، سپه را كمك از امشب كن

با علي اكبر من همرهي ِزينب كن

 

از همين اول راه آب بنوشان به همه

زينبم جامه ي بسيار بپوشان به همه

 

همه ي لشگر عشق است غلامت زينب

زانوي اكبر ليلاست ركابت زينب

 

بعد از اين كاش كه بي يار نگردي خواهر

كاش بي قافله سالار نگردي خواهر

(محود ژوليده)