تقديم به روح گذشتگاني كه يك يا حسين گفتند و سر به تيره تراب نهادند

             يا زهرا(س)

رنگ پائيز به ديوار ِ بهاري افتاد

بر در ِ خانه يِ خورشيد شراري افتاد


فاطمه ظرفيت كُلِّ ولايت را داشت

وقت افتادن او ايل و تباري افتاد


آنقَدَر ضربه يِ پا خورد به در تا كه شكست

آنقَدَر شاخه تكان خورد كه باري افتاد


تكيه بر در زدنش دردِسَرَش شد به خدا

او كنار در و در نيز كناري افتاد


بعدِ يك عمر مُراعاتِ كنيزانِ حرم

فضه ي خادمه آخر به چه كاري افتاد


خواست تا زود خودش را برساند به علي

سر ِ اين خواستن ِ خود دو سه باري افتاد


ناله اي زد كه ستون هاي حرم لرزيدند

بر رويِ مسجديان گرد و غباري افتاد


غيرتِ معجر ِ او دست علي را وا كرد

همه ديدند سقيفه به چه خاري افتاد


وقت برگشت به خانه همه جا خوني بود

چشم ياري به قد و قامتِ ياري افتاد


آنقَدَر فاطمه از دستِ علي بوسه گرفت

بعد از آن رفت و دگر گوشه كناري افتاد

(علي اكبر لطيفيان)