ابتاه يا حسين(ع)

بابا بیا که قلب من از غصه آب شد

کاخ ستم ز سیل سرشکم خراب شد

 

بابا بیا که در عطش شوق دیدنت

چشم کبود و مضطربم غرق خواب شد

 

شد ناله ام مکمل گفتار عمه ام

در شام و کوفه از نظرم انقلاب شد

 

از چیست چنگ، بر رخ ماهت نشان زده

بابا چرا محاسنت این سان خضاب شد

 

از ضرب کعب نی نفسم بند آمده

سیلی زدن به روی یتیمت ثواب شد

 

دیگر نمانده زینتی از بهر دخترت

از بس که پنجه های ستم پر شتاب شد

 

بی معجرم ولی ز همه رو گرفته ام

خون لخته های روی سر من حجاب شد

 

از ما شکست حرمت و از تو لبِ کبود

وای از جسارتی که به بزم شراب شد

(احسان محسني فر)

با تشكر از سرور گرامي جناب آقاي "سيد عرفان مير آقا بابا"