يا اول مظلوم

گرچه بشكافتي و زخم دلم وا كردي

چاره اي تيغ غم دوري زهرا كردي

 

آمدي روي مرا سرخ نمودي از خون

آمدي تا دل ابرو به سرم جا كردي

 

مي چكد خون من و نقش به محراب شده

آه زهرا تو علي را ز كمر تا كردي

 

از همان روز كه در حلقه ي آتش ماندي

در دلِ دود مرا تار تماشا كردي

 

از همان روز كه در كوچه زمين مي خوردي

باز با دست ترك خورده تقلّا كردي

 

من ِ شرمنده فقط گريه به حالت كردم

تو ولي خنده به من در دل غم ها كردي

(شاعرش را نميشناسم)